اما با وجود
پتانسیلهای بالای این مناطق برای تبدیل شدن به یکی از قطبهای اقتصادی و گردشگری منطقه،
روند توسعه آنها در سالهای اخیر با موانع متعددی مواجه شده است. یکی از مهمترین این
موانع، دخالتهای سیاسی در فرآیندهای مدیریتی و انتصابهای شغلی است که در برخی مواقع
بیش از آنکه بر مبنای شایستگی و تخصص باشد، بر اساس روابط سیاسی، حزبگرایی و فشارهای
افراد سیاسی صورت میگیرد .
دخالتهای
سیاسی: تهدیدی جدی برای توسعه پایدار
مدیریت در
هر منطقهای، به ویژه مناطق آزاد اقتصادی نیازمند تخصص، تجربه و تصمیمگیریهای استراتژیک
است. اما متأسفانه، در بسیاری از مواقع، انتصابات در این مناطق بهویژه در پستهای کلیدی، تحت تأثیر مسائل سیاسی
قرار دارد. این امر نه تنها موجب تضعیف کیفیت تصمیمگیریها میشود بلکه زمینهساز
فساد و ناکارآمدی در سیستم اجرایی میشود. این وضعیت بهویژه زمانی آشکار میشود که
افراد منصوب، با برخورداری از پشتوانه های
سیاسی و حزبی ، منافع عمومی و استراتژیک مناطق
را کنار می گذارند و با اطمینان خاطر از حمایت های سیاسی و حزبی و محفوظ بودن
جایگاه و موقعیت خود در تصمیمات و فعالیت های خود ،ضرورتی در اندیشیدن به حفظ
منافع مردم منطقه نمی بینند
تأثیرات منفی
دخالتهای سیاسی در مدیریت ها
کاهش کیفیت
مدیریت و عدم تخصصگرایی
یکی از مشکلات
عمدهای که مناطق آزاد و بویژه در حال حاضر با آن مواجه است، انتصاب مدیرانی است که
به جای داشتن تخصص و تجربه کافی در زمینههای مختلف اقتصادی، گردشگری و صنعتی، بیشتر
بر اساس ارتباطات سیاسی به این پستها دست پیدا کردهاند. این امر موجب میشود تا برخی
از این مدیران نتوانند بهخوبی نیازها و چالشهای واقعی مناطق را شناسایی کنند و برنامهریزیهای لازم را برای
حل آنها انجام دهند. تصمیمات مدیریتی در چنین شرایطی بیشتر بهجای توجه به نیازهای
واقعی مناطق ، بر اساس توافقات سیاسی یا جلب حمایتهای مورد نیاز گرفته میشود .
ناتوانی در
جذب سرمایهگذاریهای بلندمدت
یکی از ویژگیهای
بارز مناطق آزاد اقتصادی، فراهم آوردن بستر مناسب برای جذب سرمایهگذاران داخلی و خارجی
است. اما این هدف زمانی محقق میشود که مدیریت در این مناطق با ثبات و با برنامهریزی
بلندمدت همراه باشد. در شرایطی که مدیران سیاسی و غیرمتخصص به این مناطق منصوب شوند،
نه تنها این ثبات و برنامهریزی ایجاد نمیشود، بلکه سرمایهگذاران نیز از ورود به
چنین محیطی که عدم پیشبینیپذیری و شفافیت در آن حاکم است، اجتناب میکنند. به عبارت
دیگر، در چنین شرایطی، این مناطق بهجای تبدیل
شدن به یک قطب اقتصادی، به محلی برای تجربیات مدیریتی ناموفق تبدیل میشود که در نهایت
باعث فرار سرمایه و کاهش اشتغالزایی خواهد شد .
تضاد منافع
سیاسی و جامعه
بسیاری از
تصمیمات اتخاذ شده توسط چنین مدیرانی ، بیشتر
بر اساس تأثیرگذاری در حوزههای خاص مرتبط
با اندیشه های سیاسی حمایت کننده خود است تا
منافع عمومی مردم و توسعه پایدار منطقه . در چنین شرایطی، پروژههای توسعهای که میتوانند
به بهبود زیرساختها و رفاه اجتماعی کمک کنند،
به دلیل عدم تناسب با نیازهای واقعی مردم، ناکارآمد خواهند بود. این تضاد بین منافع
سیاسی و عمومی جامعه و منطقه نه تنها باعث ناکامی در برنامههای توسعهای میشود بلکه
به نارضایتی مردم و کاهش اعتماد عمومی میانجامد .
محدودیت در
برنامهریزی استراتژیک و توسعه بلندمدت
بدون شک، برای
هر منطقهای که در پی رشد و توسعه است، داشتن یک برنامه استراتژیک و بلندمدت ضروری
است. اما در شرایطی که مدیران بهصورت سیاسی و تحت فشارهای حزبی منصوب میشوند، تمرکز
اصلی آنها بیشتر بر مسائل کوتاهمدت و تحکیم موقعیت سیاسی جناح خود است، نه برنامهریزی
برای آیندهای پایدارمنطقه . این امر بهویژه در حوزههای حساس همچون توسعه گردشگری،
ساخت زیرساختهای حملونقل، بهبود نظام مالیاتی و جذب گردشگر خارجی ملموس است. زمانی
که این مسائل بهصورت جزیرهای و بدون پیوستگی با سایر برنامههای کلان کشور یا منطقه
پیگیری شوند، در بلندمدت نتیجهای جز عقبماندگی و تداوم مشکلات بهدنبال نخواهد داشت
.
راهکارهایی
برای بهبود وضعیت
برای مقابله
با این مشکلات و ایجاد شرایط مناسب جهت رشد و شکوفایی این مناطق ، نیاز به تغییراتی
اساسی در نحوه انتصابات و مدیریت مناطق آزاد وجود دارد. در اینجا به برخی از راهکارهای
پیشنهادی اشاره میشود :
شایستهسالاری
در انتصابات
اولین و مهمترین
اقدام برای بهبود وضعیت مدیریتی مناطق آزاد اعمال اصل شایستهسالاری در انتصابات است. افرادی
که به مسئولیتهای مدیریتی منصوب میشوند، باید دارای تخصصهای لازم در زمینههای مختلف
اقتصادی، گردشگری و صنعتی باشند تا بتوانند تصمیمات مؤثر و مبتنی بر نیازهای واقعی
مناطق را اتخاذ کنند. این امر نیازمند یک سیستم
شفاف و حرفهای برای ارزیابی و گزینش مدیران است.
انتصابات تخصصی و غیر سیاسی
انتصابات
مناطق آزاد بایستی به شکلی تعریف شوند که
از همه گرایش ها و تمایلات سیاسی به دور باشد و افرادی در پست ها ی مناطق آزاد به
کار گمارده شوند که از تخصص های لازم در حوزه
های مرتبط به فعالیت هر منطقه برخور دار باشند . بطوریکه با تغییر دولت ها
این مدیریت ها دستخوش نغییر نشوند و باپایداری مدیریت ها بتوانند برنامه های
درازمدت خود را پیش ببرند . ثبات وپایداری مدیریت ها یکی از مهم ترین الزامات مورد
نیاز این مناطق است که باید مورد توجه قرار گیرد و این کار با بهره گیری از دانش ،
تخصص و توانایی های مدیریتی و به دور از هر گونه تمایلات سیاسی و گرایش های حزبی صورت گیرد .
تقویت نظارتهای
مستقل
باید نظارتهای
مستقلی بر عملکرد مدیران و مسئولان اجرایی اعمال شود تا از تأثیرات منفی سیاستها و
فشارهای حزبی بر روند تصمیمگیریها جلوگیری شود. وجود نهادهای نظارتی قوی میتواند
موجب شود که مدیران بهجای پاسخگویی به گروههای سیاسی، بیشتر پاسخگوی مردم و نیازهای
منطقه باشند .
تمرکز بر
برنامهریزی بلندمدت و کلان
برای تحقق
توسعه پایدار در مناطق آزاد ، ضروری است که برنامهریزیهای بلندمدت و کلان در دستور
کار قرار گیرد. این برنامهها باید با توجه به پتانسیلهای منطقه و نیازهای واقعی آن تدوین شده و بهطور مستمر و با
مشارکت نهادهای مختلف پیگیری شوند .
توجه به
جامعه محلی
جوامع
محلی مناطق آزاد یکی از مهم ترین ظرفیت هایی است که معمولا در انتصاب ها و تعیین
مدیران در مناطق مورد غفلت قرار می گیرد . جامعه محلی و مدیران محلی با اشراف کامل
بر شرایط منطقه ، شناخت نیازها و داشتن راهکارهای آزموده شده می توانند بهترین نقش
را در پیشرفت مناطق داشته باشند. اما همواره از بی بضاعتی مناطق در تامین مدیر و
نیروهای مورد نیاز خود سخن گفته می شود وبهانه ای می شود که هر بار با هر تغییر و تحول مدیریتی در سطح کشور
، حجم عظیمی از مدیران ارشد تا مدیران
میانی و مشاور و کارشناس و... بدون کمترین و کوچکترین شناختی از شرایط و نحوه کار
در مناطق آزاد سرازیر این مناطق شوند و با تحمیل هزینه های گزاف بر منطقه و بعلت
ناآشنایی با ظرفیت ها و خصوصیات منطقه خود عامل کندی کار و اختلال در پیشرفت منطقه شوند.
تقویت روابط
عمومی و شفافیت
در کنار تغییرات
مدیریتی، تقویت روابط عمومی و شفافیت در روند تصمیمگیریها میتواند به افزایش اعتماد
عمومی و جذب سرمایهگذاران کمک کند. مردم و بخش خصوصی باید اطمینان حاصل کنند که تصمیمات
اتخاذ شده در راستای منافع عمومی است و نه در جهت منافع شخصی یا سیاسی .
با وجود تمامی چالشها و مشکلاتی که مناطق در مسیر توسعه خود با آنها روبرو هستند ، نباید
فراموش کرد که این مناطق با ظرفیتهای بینظیر
خود میتوانند به یک نمونه موفق از توسعه پایدار در سطح کشور تبدیل شوند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است
که انتصابات مدیریتی از دایره نفوذ سیاستهای حزبی خارج شود و متخصصان و افرادی که
درک صحیحی از نیازها و پتانسیلهای مناطق دارند،
به مسئولیتها گمارده شوند. تنها در این صورت است که این مناطق میتوانند به جایگاهی که شایستهاش است برسد و به
مقصدی برای سرمایهگذاری، گردشگری و توسعه اقتصادی تبدیل شوند .