. به صورت رسمی آموزش نقاشی را شروع کردم اما
قبل از آن خودآموز نقاشی را یاد گرفته بودم. من در همه حال به نقاشی فکر می کنم و
همیشه بوم و رنگ نزدیک به من حتی در محل کارم است. در آثارم از غروب آفتاب و آرامش
دریا الهام گرفته ام. نقاشی برای من ترکیبی از آرامش، اضطراب و شور خلق است. زندگی
در کیش خصوصا زندگی بومیان کیش همواره مورد توجه من بوده است. در این مسیر خانواده
ام بسیار حامی قدرتمندی برای من بوده اند و مسیر را برای من هموار کرده اند. من در
نقاشی از نمادهای آگاهانه استفاده می کنم. نماد هویت جمعی و زندگی زنان بسیار زیاد
مورد توجه من بوده و هست و از نگاه من بوم عرصه نمایش روح هر هنرمند است.
به گزارش اقتصاد کیش؛ نقاشی برای برخی هنرمندان تنها یک مهارت بصری
نیست، بلکه زبانی عمیق برای بیان آن چیزی است که در قالب واژهها نمیگنجد. مونا اردشیری
از جمله هنرمندانی است که نقاشی را نه صرفاً بهعنوان تصویر، بلکه بهعنوان بازتابی
از ناخودآگاه، احساسات انسانی و رابطهی درونی انسان با طبیعت میبیند. او از دل
سادگی ، روایت می سازد. نقاشی هایش بی ادعا اما عمیق اند؛ چهره هایی از زنان که نه
در اغراق بلکه در واقعیت نفس می کشند. با نگاهی رئال وصمیمی، لحظه هایی آشنا را
ثبت می کند؛ نگاه هایی آرام، سکوت هایی پر معنا و زیبایی ای که از طبیعی بودن می
آید. آثار اردشیری دعوتی است به مکث کردن و دیدن آن چه همیشه بوده اما کمتر به آن
توجه کرده ایم. آثار او، چه در مناظر طبیعی و چه در فیگورهای انسانی، حامل آرامش، سکوت،
استقامت و رازآلودگیاند. او با تکیه بر سبک رئال و بهرهگیری هوشمندانه از رنگ و نور،
تلاش میکند جهانی آرامتر و عمیقتر را پیش چشم مخاطب بگشاید.
در گفتوگوی پیش رو نگاهی دقیقتر به مسیر هنری،
نگاه زیباشناسانه و دغدغههای درونی این هنرمند خواهیم داشت. مونا اردشیری از سال 1382 تحت تأثیر نقاشی های مادر و حمایت های پدر،
به صورت جدی وارد عرصه هنر می شود . او از کودکی به هنر و نقاشی علاقه مند بوده و
به دلیل فضای هنری که در خانواده اش حاکم بوده بیشتر به این رشته دل بسته شده است.
او در این مسیر تمرکز اصلی خود را بر نقاشی با رنگ روغن و اکریلیک گذاشته است. او
در ابتدا به صورت خودآموز و همراه مادر و بعدها به صورت رسمی به آموختن این هنر
مشغول شده است. او دل بسته سبک رئال است که واقعیت را همراه با احساسات به خوبی
بیان می دارد. گاه یک اتفاق ساده روزمره برای او جرقه ای است برای به تصویر کشیدن
و نقاشی کردن. او در نقاشی های طبیعت بیشتر از آبی آسمان و سبز درختان استفاده می
کند. در نقاشی هایی که مربوط به زنان است از رنگ قرمز که رنگ زندگی است بیشتر
استفاده می کند. او بیشتر از ایزاک لویتان و توماس کول در نقاشی هایش الهام می
گیرد. نقاشی برای اردشیری بیان احساساتی است که شاید نتوان به زبان آورد مجموعه ای
از رویاها، ترس ها و احساساتی که می توان با نقاشی آن ها را بیان کرد. نقاشی برای
او بازتابی از درون است و آئینه تمام نمای یک هنرمند محسوب می شود. جزیره در هنر
نقاشی این هنرمند بسیار تأثیرگذار بوده از طبیعت و دریا گرفته تا زندگی بومیان
جزیره را در نقاشی های او می توان دید. اردشیری نقاشی را عرصه ی نمایش روح دانسته
و به جوانان توصیه می کند با صبوری زبان شخصی خود را دنبال کنند.
در ادامه گفت و گوی ما با این هنرمند را
بخوانید:
نخستین تجربهی هنریتان چه بود؟
نخستین تجربهی جدی من در نقاشی، به سالهایی پیش
از فعالیت حرفهای بازمیگردد. یکی از اولین آثارم، نقاشیای از یک ساحل بود که با
تکنیک مدادرنگی اجرا شد و بازخورد بسیار مثبتی دریافت کرد. استقبال اطرافیان، بهویژه
تشویقهای پدرم و حمایتهای مادرم، نقش مهمی در ادامهی این مسیر برای من داشت.
آموزش رسمی دیدید یا مسیر خودآموزی را طی کردید؟
از سال ۱۳۸۲ بهطور
رسمی آموزش نقاشی را آغاز کردم، میتوان گفت که پیش از شروع رسمی ، من در محیطی هنری
و با هنر رشد کرده بودم.
چه سبکی را در نقاشی دنبال میکنید؟
سبک اصلی من در نقاشی، رئال است؛ سبکی که به واقعیت
وفادار میماند اما در عین حال امکان انتقال احساسات درونی و نگاه شخصی هنرمند را فراهم
میکند. به نظر من این سبک تلاش دارد که به صورت
صادقانه یک موضوع را ببیند نه فقط کپی از واقعیت داشته باشد. رئالیسم یعنی احترام
به حقیقت چهره ها و لحظه ها، ثبت احساسات پنهان در ساده ترین حالت، روایت زندگی
همان طور که هست؛ بی اغراق، بی نقاب و نزدیک به انسان.
فرآیند خلق یک اثر برای شما چگونه آغاز میشود؟
من همواره تلاش میکنم بوم و رنگ در دسترس من باشند. حتی در
محل کارم فضایی را برای نقاشی در نظر گرفتهام. الهام میتواند از هر چیز کوچکی شکل
بگیرد؛ یک اتفاق سادهی روزمره، تصویری گذرا، یا حتی یک حس عمیق درونی. این جرقههای
کوچک اغلب آغازگر خلق یک اثر هستند.
بیشتر با رنگ و احساس کار میکنید یا با مفهوم
و تفکر؟
این موضوع به اثر بستگی دارد. برخی از آثارم حاصل
تفکر و تأمل عمیق هستند و برخی دیگر کاملاً بر پایهی احساس و شهود شکل میگیرند.
کدام رنگها در نقاشیهایتان بیشترین حضور را دارند
و چرا؟
در نقاشی طبیعت، از رنگهای زنده و پویا مانند
آبی روشن و سبز درختان استفاده میکنم. آبی روشن برای من نماد آسمانی شاداب و دریایی
زنده است. در نقاشی زنان نیز معمولاً از رنگ قرمز در جزئیات لباس یا عناصر بصری استفاده
میکنم، زیرا قرمز رنگ حیات، احساسات عمیق و قدرت طبیعت زنانه است.
از کدام هنرمندان جهان الهام میگیرید؟
ایزاک لویتان، به دلیل تواناییاش در خلق فضاهای
احساسی با مناظری ساده و آسمانهایی گسترده، و توماس کول، به خاطر تضادهای نوری و کوهستانهای
شاعرانهاش، از جمله هنرمندانی هستند که آثارشان برای من الهامبخش بودهاند.
آیا در آثارتان به فرهنگ و طبیعت جزیرهی کیش پرداختهاید؟
بله، در برخی آثارم تلاش کردهام زیبایی آسمان،
غروب رویایی و جریان زندگی در جزیرهی کیش را به تصویر بکشم. همچنین در نقاشی زنان،
به پوششهای محلی توجه داشتهام.
نقاشی برای شما چه معنایی دارد؟
نقاشی برای من مجموعهای از احساسات، ترسها، آزادیها
و رؤیاهاست؛ چیزهایی که گاهی بیان آنها با کلمات دشوار است. از طریق مناظر و چهرههای
سادهشده، تلاش میکنم مفاهیمی چون حذف و اضافههای درونی انسان و ایجاد رابطهای تازه
با جهان پیرامون را بیان کنم. کوهها نماد استقامت، آسمان نشانهی آرامش ذهن و چهرهها
نمایانگر رازآلودگی درون انسان هستند. نقاشی برای من زبانی بی صداست؛ راهی برای
گفتن احساساتی که واژه ها از بیانشان ناتوان اند. جایی که رنگ و فرم، آرام ترین و
صادقانه ترین روایت درونم را بازگو می کنند.
آیا میان آثار شما و زندگی شخصیتان ارتباطی وجود
دارد؟
بله، نقاشی آینهی ناخودآگاه انسان است. رنگها،
موضوعات، نور و سایهها و حتی ترکیببندی آثار، بازتابی از روح و ذهن هنرمند هستند
و رابطهی او با جهان اطراف را نشان میدهند.
هنگام نشستن مقابل بوم چه حسی دارید؟
نقاشی برای من ترکیبی از آرامش، اضطراب و شور خلق
است؛ حالتی از حضور کامل در لحظه و تجربهی جریان خلاقیت.
زمانی که روبه روی بوم می نشینم، زمان مکث می کند. من می مانم و سفیدی ای که قرار
است شنونده ی احساساتم باشد؛ گفت و گویی آرام میان نگاه، دل و دست که کم کم به
تصویر جان می دهد.
چه میزان برنامهریزی و چه میزان بداهه در آثار شما وجود دارد؟
هر اثر نتیجهی انتخابهای آگاهانهی هنرمند است. موضوعات
تکرارشونده مانند کوه، منظره یا چهرههای بدون جزئیات، حامل معنا هستند. در آثار من،
چهرههای سادهشده نماد هویت جمعی و زنان در جامعه هستند.
در کارهای من برنامه ریزی مثل اسکلت و اصل اثر است و بداهه مانند روح آن. طرح مسیر
را می شناسم اما همیشه به احساساتم اجازه می دهم که راه رسیدن را انتخاب کنند.
چه چیزهایی در زندگی روزمره الهامبخش شما هستند؟
طبیعت، نور، رنگها، اتفاقات کوچک روزمره و حتی ضربات قلممو،
همگی بیانگر وضعیت درونی من هستند. در آثارم همواره به دنبال نمایش آرامش هستم.
آیا محیط جزیرهی کیش بر رنگ و فرم آثارتان تأثیر
گذاشته است؟
قطعاً. مناظر طبیعی، غروب، آسمان و مردم بومی
کیش تأثیر عمیقی بر نگاه بصری و انتخاب رنگ و فرم در آثارم داشتهاند. آن ها مثل نوری پنهان هستند که حال و هوای نقاشی ها را آرام و
صمیمی می کنند.
خانواده و اطرافیان چه نگاهی به کار هنری شما دارند؟
خانوادهام همواره مشوق اصلی من در مسیر هنری بودهاند
و حمایت آنها نقش مهمی در ادامهی این راه داشته است.
آیا خلق اثری بوده که برایتان دشوار یا عاطفی باشد؟
بله، برخی آثار به دلیل بار احساسی سنگین یا نیاز
به دقت و جزئیات فراوان، برای من بسیار دشوار و زمانبر بودهاند.
وضعیت امروز نقاشی در ایران و مناطق جنوبی را چگونه
ارزیابی میکنید؟
تمرکز اصلی هنرهای تجسمی همچنان بر تهران و چند
شهر بزرگ است و دسترسی به آموزش و نمایشگاهها در مناطق جنوبی محدودتر است. با این
حال، هنرمندان این مناطق با وجود شرایط دشوار، فعالیتی جدی و امیدوارکننده دارند و
آثارشان از اصالت و کیفیت بالایی برخوردار است.
اگر در نمایشگاهی بینالمللی شرکت کنید، چه پیامی
را منتقل میکنید؟
زندگی روزمره، طبیعت و هویت مردم ایران را به تصویر
میکشم و شور زندگی نهفته در فرهنگ ایرانی را به جهان نشان میدهم.
پیام شما به جوانان علاقهمند به نقاشی چیست؟
نقاشی زبان شخصی شماست. منحصربهفرد باشید و صدای
درون خود را دنبال کنید. این مسیر به صبر نیاز دارد و هیچ اثر ارزشمندی یکشبه خلق
نمیشود. باید در این مسیر صبور بود و ایده ها را با
آرامش و در طول زمان بر بوم ثبت کرد و یک اثر جدید را خلق نمود. آن چه باعث زدن
جرقه در ذهن شما می شود برای خلق یک اثر جدید را جدی بگیرید. سعی کنید خودتان
مفاهیم را به زبان منحصر به هنرتان منتقل کنید و کپی کار نباشید.
حرف آخر
نقاشی جایی است که درون انسان آشکار میشود؛ بوم،
عرصهی نمایش روح است و مکانی که در آن، انسان به آزادی درونی دست مییابد.
. به صورت رسمی آموزش نقاشی را شروع کردم اما
قبل از آن خودآموز نقاشی را یاد گرفته بودم. من در همه حال به نقاشی فکر می کنم و
همیشه بوم و رنگ نزدیک به من حتی در محل کارم است. در آثارم از غروب آفتاب و آرامش
دریا الهام گرفته ام. نقاشی برای من ترکیبی از آرامش، اضطراب و شور خلق است. زندگی
در کیش خصوصا زندگی بومیان کیش همواره مورد توجه من بوده است. در این مسیر خانواده
ام بسیار حامی قدرتمندی برای من بوده اند و مسیر را برای من هموار کرده اند. من در
نقاشی از نمادهای آگاهانه استفاده می کنم. نماد هویت جمعی و زندگی زنان بسیار زیاد
مورد توجه من بوده و هست و از نگاه من بوم عرصه نمایش روح هر هنرمند است.
به گزارش اقتصاد کیش؛ نقاشی برای برخی هنرمندان تنها یک مهارت بصری
نیست، بلکه زبانی عمیق برای بیان آن چیزی است که در قالب واژهها نمیگنجد. مونا اردشیری
از جمله هنرمندانی است که نقاشی را نه صرفاً بهعنوان تصویر، بلکه بهعنوان بازتابی
از ناخودآگاه، احساسات انسانی و رابطهی درونی انسان با طبیعت میبیند. او از دل
سادگی ، روایت می سازد. نقاشی هایش بی ادعا اما عمیق اند؛ چهره هایی از زنان که نه
در اغراق بلکه در واقعیت نفس می کشند. با نگاهی رئال وصمیمی، لحظه هایی آشنا را
ثبت می کند؛ نگاه هایی آرام، سکوت هایی پر معنا و زیبایی ای که از طبیعی بودن می
آید. آثار اردشیری دعوتی است به مکث کردن و دیدن آن چه همیشه بوده اما کمتر به آن
توجه کرده ایم. آثار او، چه در مناظر طبیعی و چه در فیگورهای انسانی، حامل آرامش، سکوت،
استقامت و رازآلودگیاند. او با تکیه بر سبک رئال و بهرهگیری هوشمندانه از رنگ و نور،
تلاش میکند جهانی آرامتر و عمیقتر را پیش چشم مخاطب بگشاید.
در گفتوگوی پیش رو نگاهی دقیقتر به مسیر هنری،
نگاه زیباشناسانه و دغدغههای درونی این هنرمند خواهیم داشت. مونا اردشیری از سال 1382 تحت تأثیر نقاشی های مادر و حمایت های پدر،
به صورت جدی وارد عرصه هنر می شود . او از کودکی به هنر و نقاشی علاقه مند بوده و
به دلیل فضای هنری که در خانواده اش حاکم بوده بیشتر به این رشته دل بسته شده است.
او در این مسیر تمرکز اصلی خود را بر نقاشی با رنگ روغن و اکریلیک گذاشته است. او
در ابتدا به صورت خودآموز و همراه مادر و بعدها به صورت رسمی به آموختن این هنر
مشغول شده است. او دل بسته سبک رئال است که واقعیت را همراه با احساسات به خوبی
بیان می دارد. گاه یک اتفاق ساده روزمره برای او جرقه ای است برای به تصویر کشیدن
و نقاشی کردن. او در نقاشی های طبیعت بیشتر از آبی آسمان و سبز درختان استفاده می
کند. در نقاشی هایی که مربوط به زنان است از رنگ قرمز که رنگ زندگی است بیشتر
استفاده می کند. او بیشتر از ایزاک لویتان و توماس کول در نقاشی هایش الهام می
گیرد. نقاشی برای اردشیری بیان احساساتی است که شاید نتوان به زبان آورد مجموعه ای
از رویاها، ترس ها و احساساتی که می توان با نقاشی آن ها را بیان کرد. نقاشی برای
او بازتابی از درون است و آئینه تمام نمای یک هنرمند محسوب می شود. جزیره در هنر
نقاشی این هنرمند بسیار تأثیرگذار بوده از طبیعت و دریا گرفته تا زندگی بومیان
جزیره را در نقاشی های او می توان دید. اردشیری نقاشی را عرصه ی نمایش روح دانسته
و به جوانان توصیه می کند با صبوری زبان شخصی خود را دنبال کنند.
در ادامه گفت و گوی ما با این هنرمند را
بخوانید:
نخستین تجربهی هنریتان چه بود؟
نخستین تجربهی جدی من در نقاشی، به سالهایی پیش
از فعالیت حرفهای بازمیگردد. یکی از اولین آثارم، نقاشیای از یک ساحل بود که با
تکنیک مدادرنگی اجرا شد و بازخورد بسیار مثبتی دریافت کرد. استقبال اطرافیان، بهویژه
تشویقهای پدرم و حمایتهای مادرم، نقش مهمی در ادامهی این مسیر برای من داشت.
آموزش رسمی دیدید یا مسیر خودآموزی را طی کردید؟
از سال ۱۳۸۲ بهطور
رسمی آموزش نقاشی را آغاز کردم، میتوان گفت که پیش از شروع رسمی ، من در محیطی هنری
و با هنر رشد کرده بودم.
چه سبکی را در نقاشی دنبال میکنید؟
سبک اصلی من در نقاشی، رئال است؛ سبکی که به واقعیت
وفادار میماند اما در عین حال امکان انتقال احساسات درونی و نگاه شخصی هنرمند را فراهم
میکند. به نظر من این سبک تلاش دارد که به صورت
صادقانه یک موضوع را ببیند نه فقط کپی از واقعیت داشته باشد. رئالیسم یعنی احترام
به حقیقت چهره ها و لحظه ها، ثبت احساسات پنهان در ساده ترین حالت، روایت زندگی
همان طور که هست؛ بی اغراق، بی نقاب و نزدیک به انسان.
فرآیند خلق یک اثر برای شما چگونه آغاز میشود؟
من همواره تلاش میکنم بوم و رنگ در دسترس من باشند. حتی در
محل کارم فضایی را برای نقاشی در نظر گرفتهام. الهام میتواند از هر چیز کوچکی شکل
بگیرد؛ یک اتفاق سادهی روزمره، تصویری گذرا، یا حتی یک حس عمیق درونی. این جرقههای
کوچک اغلب آغازگر خلق یک اثر هستند.
بیشتر با رنگ و احساس کار میکنید یا با مفهوم
و تفکر؟
این موضوع به اثر بستگی دارد. برخی از آثارم حاصل
تفکر و تأمل عمیق هستند و برخی دیگر کاملاً بر پایهی احساس و شهود شکل میگیرند.
کدام رنگها در نقاشیهایتان بیشترین حضور را دارند
و چرا؟
در نقاشی طبیعت، از رنگهای زنده و پویا مانند
آبی روشن و سبز درختان استفاده میکنم. آبی روشن برای من نماد آسمانی شاداب و دریایی
زنده است. در نقاشی زنان نیز معمولاً از رنگ قرمز در جزئیات لباس یا عناصر بصری استفاده
میکنم، زیرا قرمز رنگ حیات، احساسات عمیق و قدرت طبیعت زنانه است.
از کدام هنرمندان جهان الهام میگیرید؟
ایزاک لویتان، به دلیل تواناییاش در خلق فضاهای
احساسی با مناظری ساده و آسمانهایی گسترده، و توماس کول، به خاطر تضادهای نوری و کوهستانهای
شاعرانهاش، از جمله هنرمندانی هستند که آثارشان برای من الهامبخش بودهاند.
آیا در آثارتان به فرهنگ و طبیعت جزیرهی کیش پرداختهاید؟
بله، در برخی آثارم تلاش کردهام زیبایی آسمان،
غروب رویایی و جریان زندگی در جزیرهی کیش را به تصویر بکشم. همچنین در نقاشی زنان،
به پوششهای محلی توجه داشتهام.
نقاشی برای شما چه معنایی دارد؟
نقاشی برای من مجموعهای از احساسات، ترسها، آزادیها
و رؤیاهاست؛ چیزهایی که گاهی بیان آنها با کلمات دشوار است. از طریق مناظر و چهرههای
سادهشده، تلاش میکنم مفاهیمی چون حذف و اضافههای درونی انسان و ایجاد رابطهای تازه
با جهان پیرامون را بیان کنم. کوهها نماد استقامت، آسمان نشانهی آرامش ذهن و چهرهها
نمایانگر رازآلودگی درون انسان هستند. نقاشی برای من زبانی بی صداست؛ راهی برای
گفتن احساساتی که واژه ها از بیانشان ناتوان اند. جایی که رنگ و فرم، آرام ترین و
صادقانه ترین روایت درونم را بازگو می کنند.
آیا میان آثار شما و زندگی شخصیتان ارتباطی وجود
دارد؟
بله، نقاشی آینهی ناخودآگاه انسان است. رنگها،
موضوعات، نور و سایهها و حتی ترکیببندی آثار، بازتابی از روح و ذهن هنرمند هستند
و رابطهی او با جهان اطراف را نشان میدهند.
هنگام نشستن مقابل بوم چه حسی دارید؟
نقاشی برای من ترکیبی از آرامش، اضطراب و شور خلق
است؛ حالتی از حضور کامل در لحظه و تجربهی جریان خلاقیت.
زمانی که روبه روی بوم می نشینم، زمان مکث می کند. من می مانم و سفیدی ای که قرار
است شنونده ی احساساتم باشد؛ گفت و گویی آرام میان نگاه، دل و دست که کم کم به
تصویر جان می دهد.
چه میزان برنامهریزی و چه میزان بداهه در آثار شما وجود دارد؟
هر اثر نتیجهی انتخابهای آگاهانهی هنرمند است. موضوعات
تکرارشونده مانند کوه، منظره یا چهرههای بدون جزئیات، حامل معنا هستند. در آثار من،
چهرههای سادهشده نماد هویت جمعی و زنان در جامعه هستند.
در کارهای من برنامه ریزی مثل اسکلت و اصل اثر است و بداهه مانند روح آن. طرح مسیر
را می شناسم اما همیشه به احساساتم اجازه می دهم که راه رسیدن را انتخاب کنند.
چه چیزهایی در زندگی روزمره الهامبخش شما هستند؟
طبیعت، نور، رنگها، اتفاقات کوچک روزمره و حتی ضربات قلممو،
همگی بیانگر وضعیت درونی من هستند. در آثارم همواره به دنبال نمایش آرامش هستم.
آیا محیط جزیرهی کیش بر رنگ و فرم آثارتان تأثیر
گذاشته است؟
قطعاً. مناظر طبیعی، غروب، آسمان و مردم بومی
کیش تأثیر عمیقی بر نگاه بصری و انتخاب رنگ و فرم در آثارم داشتهاند. آن ها مثل نوری پنهان هستند که حال و هوای نقاشی ها را آرام و
صمیمی می کنند.
خانواده و اطرافیان چه نگاهی به کار هنری شما دارند؟
خانوادهام همواره مشوق اصلی من در مسیر هنری بودهاند
و حمایت آنها نقش مهمی در ادامهی این راه داشته است.
آیا خلق اثری بوده که برایتان دشوار یا عاطفی باشد؟
بله، برخی آثار به دلیل بار احساسی سنگین یا نیاز
به دقت و جزئیات فراوان، برای من بسیار دشوار و زمانبر بودهاند.
وضعیت امروز نقاشی در ایران و مناطق جنوبی را چگونه
ارزیابی میکنید؟
تمرکز اصلی هنرهای تجسمی همچنان بر تهران و چند
شهر بزرگ است و دسترسی به آموزش و نمایشگاهها در مناطق جنوبی محدودتر است. با این
حال، هنرمندان این مناطق با وجود شرایط دشوار، فعالیتی جدی و امیدوارکننده دارند و
آثارشان از اصالت و کیفیت بالایی برخوردار است.
اگر در نمایشگاهی بینالمللی شرکت کنید، چه پیامی
را منتقل میکنید؟
زندگی روزمره، طبیعت و هویت مردم ایران را به تصویر
میکشم و شور زندگی نهفته در فرهنگ ایرانی را به جهان نشان میدهم.
پیام شما به جوانان علاقهمند به نقاشی چیست؟
نقاشی زبان شخصی شماست. منحصربهفرد باشید و صدای
درون خود را دنبال کنید. این مسیر به صبر نیاز دارد و هیچ اثر ارزشمندی یکشبه خلق
نمیشود. باید در این مسیر صبور بود و ایده ها را با
آرامش و در طول زمان بر بوم ثبت کرد و یک اثر جدید را خلق نمود. آن چه باعث زدن
جرقه در ذهن شما می شود برای خلق یک اثر جدید را جدی بگیرید. سعی کنید خودتان
مفاهیم را به زبان منحصر به هنرتان منتقل کنید و کپی کار نباشید.
حرف آخر
نقاشی جایی است که درون انسان آشکار میشود؛ بوم،
عرصهی نمایش روح است و مکانی که در آن، انسان به آزادی درونی دست مییابد.