به
نظر میرسد یکی از مصادیق این بند میتواند اختلافنظر میان دولت و مجلس بر سر
قانون عفاف و حجاب باشد.
در این صورت رئیسجمهور به عنوان آخرین راه
قانونی و مبتنی بر استراتژی وفاق که حقاً و انصافاً تا امروز در این مسیر و برای
تحقق آن به قیمت گلایهها و انتقادات جدی حامیان و طرفدارانش، بیش از استحقاق مجلس
بهخصوص رئیس مجلس و بیش از استحقاق جریانات رقیب و حتی بیش از انتظار آنها کوتاه
آمده و در یک کلام، حتی به بهای نسبتاً سنگین عدول از شایستهسالاری، همه آنها را
وامدار جوانمردی و شرمنده بزرگمنشی خود کرده، میتواند طی نامهای دلایل و
مستندات خود را در مورد غیرقابل اجرا بودن این قانون و نیز تبعات پرخسارت اجرای
آن برشمرده و از مقام رهبری درخواست نماید که با دستور به تعلیق اجرای این قانون و
ارجاع آن به هیات عالی حل اختلاف، فرصت بررسی جامعتر و دقیقتر آن فراهم شده و
در نهایت قانونی منطقی، عاقلانه و قابل اجرا و با کمترین هزینه که مورد اتفاق دولت
و مجلس و قوه قضائیه باشد، تدوین و تصویب شود و ای بسا رئیسجمهور بتواند با
استدلال و ارائه دلایل و براهین روشن و غیرقابل انکار هیات حل اختلاف را نه فقط
برای متوقف کردن همیشگی قانون عفاف و حجاب که حتی برای نسخ قانون حجاب مصوب سال
٦٢ نیز به اجماع و اقناع برساند و برای همیشه این بند قانون مجازات اسلامی که در
تقویت حجاب و ارزشهای دینی کمترین تاثیر را نداشته اما در عوض نوعی نفاق و دورویی
و تظاهر را در جامعه ما ترویج و نهادینه کرده که دامنه و عمق آن از حجاب عبور کرده
و بسیاری از شئون زندگی بسیاری از ایرانیان را در بر گرفته نیز برای همیشه از کتاب
پرحجم قانونگذاری ایران حذف شده و از این پس استفاده از روشهای سرهنگی برای امور
فرهنگی متوقف شود. از این آرزوی بزرگ که بگذریم اما حداقل و برای آغاز این مباحثه
مهم که امید است به یک مفاهمه کاربردی و موثر هم بینجامد.
رئیسجمهور میتواند در نامه به رهبری و نیز در
مباحث مطروحه در جلسات هیات عالی در وهله اول به نحوه تصویب این قانون که خارج از
صحن علنی مجلس، آن هم فقط با حضور ٥ نفر در کمیسیونی ویژه و مستند به اصل ۸۵ قانون اساسی تصویب شده است اشاره نماید که چنین
رویهای خارج از قاعده، صرفاً در مواردی وجاهت دارد که موضوع از حساسیت و ضرورت و
نیز فوریت خاص برخوردار باشد.
البته بعید است هیچ کس چنین تلقی از این قانون
داشته باشد. پرپیداست که جامعه ما گرفتاریها و معضلات و مسائل بسیار مهمتر و
فوریتر و ضروریتر دارد که عقلاً و منطقاً تصویب قانون برای موضوع حجاب حتی برای
بررسی معمول و آمدن متعارف طرح یا لایحه آن به صحن علنی باید مدتها در صف انتظار
باشد. نه اینکه این قانون که به نحو شگفتانگیزی خرد و کلان، پیر و جوان، زنان
و مردان و همه کسبوکارها و همه عرصهها را در برمیگیرد و تاثیرات مستقیم و
غیرمستقیم در همه شئون جامعه دارد، بیحضور نماینده دولت که باید مجری این قانون
باشد و بدون طرح در صحن علنی که هم نمایندگان فرصت اظهارنظر داشته باشند و هم
افکار عمومی و اصحاب رسانه و صاحبنظران در جریان قرار گرفته و نقدها و پیشنهادات
خود را مطرح نمایند ناگهان تصویب و بهرغم واکنشهای منفی اغلب پخته و کارشناسی و
بهرغم نظرات انتقادی متقن رئیسجمهور به عنوان مجری و استنکاف او از ابلاغ آن،
ظرف مدت قانونی در نهایت توسط رئیس مجلس ابلاغ شود. ناپختگی در تدوین و تصویب این
قانون را فقط میتوان ناشی از ضرورت سنگاندازی در مسیر دولت پزشکیان و وجوب ناکام
گذاشتن دولت و ناامید کردن مردم از منظر «پایداریها» و تندروان دانست و نه ناشی
از دغدغه صادقانه و حساسیت دینمدارانه دستاندرکاران نسبت به حجاب و عفاف. رئیسجمهور
همچنین میتواند به روح غیرعادلانه و غیرمنصفانه و دور از منطق حاکم بر این قانون
استناد کنند که به روایات مختلف از طرف صاحبنظران و کارشناسان حوزههای حقوقی
جامعهشناسی، روانشناسی، سیاسی و اقتصادی به آن پرداخته شده و هشدارهای لازم به
مسئولان امر داده شده است و در نهایت شرایط فعلی جامعه را با استناد به نظرسنجیها
و ارزیابیهای میدانی و آماری میتوانند به شهادت بگیرند و تاکید کنند که میزان
تابآوری جامعه و افکار عمومی در برابر اجرای این قانون بسیار اندک و احتمال
شکنندگی آن و بروز یک بحران اجتماعی بزرگ بسیار بالا ارزیابی میشود و اگر به هر
دلیل با ارجاع این موضوع به هیات عالی حل اختلاف موافقت نشود، رئیسجمهور دو راه
بیشتر ندارد: یا این قانون را با همه ابهامات و مشکلاتی که در بطن و روح آن وجود
دارد و نیز با همه تبعات پرخسارتی که در مرحله اجرای آن پیشبینی میشود را به
صحنه اجرا و عمل بیاورد که در این صورت به گفته بسیاری از تحلیلگران پزشکیان اگر
از حل این مساله و مواردی شبیه به این برنیاید و خود و معاونان و همکارانش همچنان
با ادبیات دوران انتخابات در این باره سخن بگویند و به صرف درد دل و بیان مشکل
اکتفا کنند طبیعی است که به زودی همه امیدها به یأس تبدیل شده و دیگر مجالی برای
تغییرات بزرگتر و اصلاحات موثرتر هم باقی نخواهد ماند.
این اتفاق نامیمون که امیدواریم هرگز روی ندهد هم
به معنای بدعهدی و بیوفایی رئیسجمهور خواهد بود و هم بیصداقتی و ناراستی ایشان
که از سویدای دل، خدا را میخوانیم که نه چنان باشد و نه چنین ببینیم.
یا صریحاً از اجرای آن خودداری کند که هرچند در
این صورت باید عطای ریاستجمهوری را به وداع زودهنگام آن ببخشد اما بیتردید نزد
مردم و افکار عمومی، نیکنام و بلندآوازه و ماندگار شده و مهمتر از آن نزد وجدان
بیدار خود نیز آسودهخیال خواهد بود. |