این دسته از مدیران زمان خود را برای اتفاقات و
فرایند خرد سازمان صرف نمیکنند و بیشتر روی کلیات متمرکز هستند. برنامهریزی و
تعیین اهداف بلندمدت و میانمدت، چیدن استراتژی سازمان، چیدن پلن فروش و بستن
قرارداد همکاری با سایر مجموعهها از جمله کارهایی است که مدیران ارشد انجام میدهند.سطوح
مدیریتی میانی نقاط اتصال بین مدیران ارشد و مدیران عملیاتی هستند. کار مدیران
میانی سازمان ترکیبی است از نظارت بر فعالیتهای سازمان و مشارکت در تصمیمات و
اجرایی کردن استراتژیها برنامهریزی شده است که، باید آن را به واحدهای مختلف
سازمان انتقال دهد. اما مسئولیت بررسی این که آیا تک تک کارمندان از این استراتژی
پیروی میکنند یا خیر، به مدیران عملیاتی برمیگردد. با توجه به این سطوح مدیریتی و شناخت وظایف مدیران،اگر بین مدیران
ارشد و میانی ارتباط مستحکمی باشد وضعیت جامعه
و سرمایه گذار در سطح قابل قبول یا بعضا عالی است.اما در دوسال گذشته، کیش شاهد مهره های جور وناجور بین مدیران ارشد و میانی بوده است. و گاهی پا
از این فراتر رفته بین مدیران ارشد هم مهره ها با هم جور نشدند.این جور نشدن ها
بخصوص در زمینه مسئولیت اجتماعی با چالش تصمیم گیری
مواجه شده است. این موضوع آسیب های زیادی را در زمینه فرهنگی و اجتماعی به پیکره
کیش وارد کرده است.یکی از مهم ترین چالش ها در این زمینه تغییرات پی در پی در بین
مدیران ارشدکیش است.این تغییرات باعث شده بسیاری از نتایج و دستآوردهای این سازمان
در زمینه مسئولیت اجتماعی درکیش نادیده گرفته شود. از سوی دیگر این وضعیت باعث شده
که مدیران میانی نسبت به زمینه مسئولیت اجتماعی خود بی تفاوت شوند.همچنین این
تغییرات سبب کم کاری و رها کردن کارها ی
اجتماعی شده است.بررسی واقعی عملکرد مدیران ارشد و بعضا مدیران میانی تغییر یافته
ای که قبلا در سازمان ضعیف بوده و تنها بر اساس روابط و سفارش در مهم ترین قسمت
اجتماعی جای گرفته اند،می تواند باعث فرسایشی شدن فرایند مسئولیت اجتماعی شود. در شرایط کنونی کیش وقایعی از
جمله سوخت، ذخایر آرد ، بهداشت خصوصا در صنف آرایشگران بدون تابلو ، گرانی مسکن و ایاب و ذهاب مردم و....نیاز به
مدیران میانی و عملیاتی قوی دارد.تغییرات به سال نشده مدیران ارشد،هرگونه آگاهی را
از آنان سلب کرده است.مسائل کلیدی اجتماعی نیاز به متخصص دارد نه به کسانی که می
خواهند استخدام سازمان شوند و به هر حیلی متوسل می شوند.عامل اصلی مشکلات کیش بده
بستان ها و این که هر مدیری که برداشته می شود دوباره در جای دیگر این ریشه های
خشکیده کاشته می شود. جالب است به قدری این دایره دور
باطل داشته ، که هر کسی هم می آید دچار توهم ارث پدرشده و سهم خواهی می کند.با
این
حال،مناطق آزاد، به
معنی
دقیق
کلمه
مناطق
آزاد
نیستند؛ درواقع این
مناطق
اصولا
توسط
حاکمان ملی که
به
وجود
آورنده آنها هستند،
کنترل
می
شوند. تعهد
بدون تخصص و تخصص بدون تعهد در میان مدیران میانی کاملا مشهود است. عدم تجربه
وشناخت کیش،وارد نبودن به قوانین مناطق آزاد ، گرفتن حکم بر اساس رابطه بدون هیچگونه
تجربه در زمینه مسئولیت پذیرفته شده، بمب هایی است که اگر چاره جویی نشود کیش را
از درون منفجر خواهد کرد.
|