ساعت 12:15 شب ، کارهای روزمره دفتر را جمع و جور کردم تا راهی منزل شوم ، طبق عادت برخی شب ها با خودم گفتم قبل از اینکه راه منزل را در پیش گیرم سری به سطح شهر بزنم ، درست
ساعت 12:20 دقیقه دقیقا در خیابان اصلی مرکز شهر روبروی مرکز تجاری بودم ، خیابان
عجیب و غریب سوت و کور و خلوت بود ، به سختی می شد تک و توک نفراتی را در خیابان
دید!
دیدن چنین صحنه ای در این موقع از شب برای شهر توریستی کیش
اصلا برایم خوشایند نبود، جزیره کیش که به
رونق و سرزندگی شب هایش معروف بود و تازه بعد از ساعت 11 شب همزمان با تعطیلی بازارها جنب و جوش خیابانی اش
شروع می شد ، را حالا این چنین تاریک و
خلوت می دیدم .کمی پیشروی میکنم نه خبری از گردشگر پیاده هست نه دوچرخه سوار و نه
حتی موتور سوارانی که حجم زیاد ترددشان این اواخرصدای همه را در آورده بود...! حتی
ماشین ها و تاکسی ها هم تک و توک دیده می شدند!
آن سوی خیابان ماشین نیروی انتظامی دیده می شد که زن و شوهر جوانی را راهنمایی میکردند و باید
تلاش آنان در این وقت شب را در جهت تامین امنیت جزیره ستود. حقیقتا از این همه
تاریکی و خلوتی بغض گلویم را گرفت که این جزیره
شاداب و پر رونق را چه شده است؟!
مسیر را ادامه دادم به سمت اسکله تفریحی و روبروی بولینگ مریم رفتم ، آنجا هم
از هیاهو و جنب و جوشی که پیش از این دیده بودم خبری نبود ! حتی تعداد تاکسی هایی
که به انتظار مسافر ایستاده بودند به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید ، شمردم
دقیقا 3 تا بود و تک و توک رفت و آمد
پیاده ای هم دیده می شد و البته حضور برادران زحمت کش نیروی انتظامی برای حفظ
امنیت جزیره در این مکان هم ستودنی بود که شایسته تقدیر است. مسیر را بطرف اغذیه
فروشی های مجتمع بیست ادامه دادم ، همه غرفه ها را یکی یکی نگاه کردم حتی یک نفر ،
حتی یک نفر هم نبود ! در غرفه هایی که فقط
جلوه های بیرونی اش می توانند هر عابری را بخود جذب کند ! مسیر را تا ساختمان سفید
سازمان ادامه دادم و دور زدم ، مسیر برگشت
هم همان حالت بود ، تاریک و سوت و کور ، خالی از مسافر و جنب و جوش یک شهر توریستی
و گردشگری! با خود اندیشیدم کیش را چه شده است .
یادم آمد چند سال پیش در یکی از جلسات
شورای شهر تهران که با موضوع برنامه ریزی
برای فعالیت صنوف در شب در تهران و با حضور یکی از فرماندهان عالی رتبه انتظامی برگزار
شده بود ، فرمانده ، شب های با رونق وبا امنیت کیش را بعنوان الگو مثال زده بود تا تهران از آن نمونه برداری کند!
اما اکنون جزیره را چه شده است که در
لحظات اولیه شیفت بیداری اش ( بعد از تعطیلی بازارها ) اینگونه خلوت و سوت و کور
است؟! قطعا خبرهای زلزله و آمدن گرمای تابستان در این خصوص بی تاثیر نیست اما علی رغم
همه اینها جزیره هیچ گاه این حجم از خلوتی و رکود را به خود ندیده است. همه می دانیم مسافر و گردشگر به مانند خونی است
که باید همواره در رگ های جزیره جریان داشته باشد ، بدن بدون خون هم نحیف و
مردنی می شود، آیا این خون ها دوباره به
رگ های جزیره باز خواهند گشت یا باید روز بروز شاهد نحیف تر و خلوت تر شدن جزیره
باشیم؟!
|