چرا
که گردشگری تنها در بعد جاذبههای طبیعی و زیستمحیطی محدود نمیشود، بلکه روح آن در
آشنایی با فرهنگها، سنتها و سبکهای زندگی متنوع انسانی نهفته است. در این میان،
جزیره کیش یکی از نمونههای بارز برای بررسی نقش مردمشناسی در توسعه گردشگری است؛
جزیرهای که علاوه بر طبیعت زیبا و موقعیت استراتژیک در خلیج فارس، بومیانی دارد که
حامل میراثی ارزشمند و هویتی متمایز هستند.
بومیان
کیش در طول تاریخ با دریا، تجارت و صید مروارید پیوندی ناگسستنی داشتهاند. زبان و
گویش محلی، آداب و رسوم ، موسیقی خاص، غذاهای بومی و صنایع دستی آنان، همگی بخشهایی
از هویت فرهنگی این جزیره را شکل میدهند. درک و مستندسازی این ویژگیها، کاری است
که مردمشناسی میتواند انجام دهد و در گام بعدی، این میراث را بهعنوان بخشی از ظرفیتهای
گردشگری معرفی و تقویت کند.
یکی
از مهمترین نقشهای مردمشناسی در توسعه گردشگری، شناسایی و حفظ میراث ناملموس است.
بسیاری از آیینها و سنتهای بومی کیش مانند جشن اعیاد، موسیقی و آوازهای کار ، بازی
های بومی محلی و حتی شیوههای خاص طبخ غذاهای محلی، در گذر زمان ممکنه در معرض تغییر و فراموشی قرار گیرند. پژوهشهای مردمشناختی با
ثبت، تحلیل و بازنمایی این عناصر، میتوانند زمینه حفظ آنها را فراهم آورند و همزمان
بستری برای معرفیشان به گردشگران ایجاد کنند.
از
سوی دیگر، مردمشناسی کمک میکند تا تجربه گردشگر اصالت بیشتری یابد. وقتی گردشگری
صرفاً بر مراکز خرید یا تفریحات مدرن متکی باشد، تمایز چندانی میان کیش و دیگر مقاصد
مشابه به چشم نمیخورد. اما حضور و مشارکت بومیان در ارائه غذاهای بومی ، صنایع دستی،
اجرای موسیقیهای محلی، یا روایتگری از تاریخ و زندگی خود، تجربهای منحصر بهفرد برای
گردشگر رقم میزند. این همان نقطهای است که مردمشناسی میتواند با معرفی دقیق فرهنگ
بومی، ارزش افزودهای برای صنعت گردشگری ایجاد کند.
نقش
دیگر مردمشناسی در توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی بومیان نهفته است. زمانی که برنامهریزی
گردشگری بر مبنای شناخت مردمشناختی انجام گیرد، بومیان بهعنوان بازیگران اصلی در
مدیریت و عرضه محصولات فرهنگی خود وارد میدان میشوند. این امر نهتنها موجب افزایش
درآمد آنها میشود، بلکه حس تعلق و افتخار به فرهنگ خویش را تقویت میکند. برای مثال،
برگزاری جشنوارههای فرهنگی هنری بومی با مشارکت
مستقیم ساکنان محلی، میتواند به جذب گردشگران داخلی و خارجی بینجامد و در عین حال
به حفظ میراث فرهنگی کمک کند.
البته
این مسیر بدون چالش نیست. یکی از مشکلات رایج، تجاریسازی بیش از حد فرهنگ است؛ جایی
که آیینها یا نمادهای فرهنگی صرفاً برای جلب نظر گردشگران بازسازی میشوند و به تدریج
از اصالت خود فاصله میگیرند. مردمشناسی در این زمینه میتواند هشدار دهنده باشد و
راهکارهایی برای حفظ تعادل میان بهرهبرداری اقتصادی و پاسداشت اصالت فرهنگی ارائه
دهد. همچنین، خطر دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، کمرنگ شدن نقش بومیان در تصمیمگیریهای
کلان گردشگری جزیره است. اغلب سیاستگذاریها توسط نهادهای غیرمحلی انجام میشود و
همین مسئله منجر به حاشیهنشینی فرهنگی بومیان میگردد.
برای
غلبه بر این چالشها، نیاز است که مردمشناسی نه فقط در سطح تحقیق، بلکه در سطح سیاستگذاری
و برنامهریزی گردشگری وارد عمل شود. حمایت از موزه های مردمشناسی ، طراحی تورهای
فرهنگی با حضور راهنمایان بومی، مستندسازی تاریخ شفاهی و روایتهای محلی، و گنجاندن
آموزشهای مردمشناختی در برنامههای مدیریت گردشگری، میتواند نمونههایی از این راهکارها
باشد.
در
نهایت، توسعه گردشگری پایدار در کیش بدون توجه به مردمشناسی امکانپذیر نخواهد بود.
زیرا مردمشناسی پلی است میان گذشته و آینده؛ دانشی که به ما یادآوری میکند گردشگری
تنها مصرف زیباییهای طبیعی نیست، بلکه فرصتی برای شناخت و احترام به تفاوتها و غنای
فرهنگی جوامع انسانی است. بومیان کیش نه فقط بهعنوان میزبان، بلکه بهعنوان صاحبان
اصلی این میراث باید در مرکز توجه باشند. اگر چنین نگاهی حاکم شود، جزیره کیش میتواند
الگویی موفق از همزیستی میان گردشگری مدرن و فرهنگ بومی ارائه دهد؛ الگویی که هم هویت
محلی را زنده نگاه دارد و هم جایگاه جزیره را در نقشه گردشگری منطقهای و جهانی ارتقا
بخشد.