شهروندی اینگونه حکایت می کند:
برای استفاده مستقیم از خدمات یک دستگاه دولتی
از طریق سامانه مربوطه وقت دادند.
ساعت 9:30 دقیقه – برای اینکه سروقت حاضر باشم چند دقیقه زودتر آنجا بودم ،
چند بار پرسیدم ،گفتند: هنور وقت تان نرسیده ،حول و حوش ساعت 11 نوبتم رسید ، یک
ساعتی دوندگی های بین دوایرداخلی آن
مجموعه جریان داشت تا شد ساعت 12 ،آقایی
با صدای بلند گفت : دیگه کسی کاری نیاره ، تعطیله برید شنبه تشریف بیاورید! یکی از
مراجعه کنندگان گفت : چرا تعطیله؟ ! همان آقا جواب داد: چرا نداره! ساعت 12شده.
ارباب رجوع دیگری گفت: آقا یه زحمت بکشین کار من آخراشه
، لطفا تمومش کنید من برم، گفت: نمی تونم
زحمت بکشم! شنبه! و من هم که ازساعت 5/9
آنجا بودم بعد از 5/2 ساعت معطلی بعلت نیمه تمام ماندن کار و پایان ساعت
کاری، آنجا را ترک کردم. البته چند نفری از مراجعین
هم تحمل نکردند و در پاسخ چیزهایی گفتند
که نمیشه گفت و نوشت!
چند سوال:
1-چرا بیخود و بی جهت مردم را عصبانی می کنیم؟!
2-چرا تصور می کنیم مردم رعیت ما
هستند وچون ما پشت میز نشسته ایم هر چه
گفتیم باید بگویند چشم؟!
3-چرا وقتی نوبت برای ساعت مشخصی داده می شود باز هم ساعتها باید صبر کرد تا نوبتت برسد؟
4-آیا هیچ کارشناسی و مطالعه ای
صورت می گیرد تا مثلا ارائه فلان خدمات چقدر زمان نیاز دارد تا افراد برای وقت شان
برنامه ریزی کنند و درست و با حساب و کتاب وقت داده شود؟
5-حالا اگر دقایقی بیشتر بمانیم و
کارهای نیمه تمام افرادی را تمام کنیم چه می شود؟!
6-چرا در دستگاهها خدمات خوب و درست و شفاف و روشن به مردم ارائه نمی شود تا رضایتمندی مطلوب حاصل
گردد؟!