خسرو معتضد تاریخنگار،مجری وکارشناس «برنامههای تاریخ معاصر» در بخشی
ازیکی از کتاب های تاریخی خود می نویسد: "جزيره كيش را سال ها پیش ازورثه مالكي كه مدعي مالكيت خاك يك جزيره ايراني بودند؛ازورثه محمدرضا خانسطوت الممالك بستكي،به قيمت نهصدهزارتومان سرجمع خريدند ودولت وقت صاحب جزيره اي شدكه ناصرالدين شاه يا پسراومظفرالدين شاه،آنرابه خانواده قوام الملك شيرازي بخشيده وقوامالملك هم آن رابه بهاي ناچيزي به سطوت الممالك بستكي فروخته بود.
بهاينترتيبجزيرهكيشبهتملكدولتدرآمداكنونكيشمركزثقلتوريسموبازرگانيكشوراستيايكيازمهمترينمراكزآن.هرشبصدهاهزارچراغكيشرابهدرياييازنورطلاييونقرهايتبديلميكند.
درروزكيشبهيككارگاهبزرگساختمانيشباهتدارد،هزارانساختمان،خانه،مغازه،محوطه،ميدان،باغدردستاحداثاست.
كيشمايهآبرويكشوروملتاستامروزنميتوانبهاييبرايكيشتعيينكردچندین و چند سال تلاشمداومباسالها
كارسازندگیوخستگيناپذيریسببشدهاستتاكيشبهصورتسرزمينيآباد،ثروتمند و ثروتزادرآيد.امروزكيشرانميتوانبهاگذاشتزيراميلياردهاميلياردتومانسرمايهگذاريوعملياتکارشناسياین
جزیره راغيرقابلبهاگذاريکردهاست. كيشبهاندارد؛مانندايرانميهنعزيزمانكهباهيچرقموعدديبهاگذارينميشود..."
خواندن این بخش مربوط به جزیره کیش هر خواننده
ای را به یاد دوران سازندگی کیش می اندازد و مدیرعامل آن دوران نیز کسی نبود جز محمد رضا یزدان
پناه... مدیری که هنوز هم وقتی در جزیره کیش از او یاد می شود و اسم شان شنیده می
شود جز به نیکی و بزرگی از او یاد نمی شود. در طول دو دوره مدیتی یزدان
پناه که در مجموع به حدود ده سال می رسد پروژه های عظیم و ماندگاری در کیش به ثمر
نشست و هنوز هم آن ها است که تا به امروز هم برای گردشگران جزیره جاذبه دارد هم
پایه و بنیان کارها و حرکت های بعدی در روند رشد و توسعه جزیره گردیده است. صدا و سیمای مرکز کیش در یک طرح ابتکاری با این
معماربزرگ سازندگی کیش و هم چنین شماری از سرمایه گذاران و سازندگان قدیمی کیش در
قالب سلسله گفتگوهایی تحت عنوان"تاریخ
شفاهی کیش" به گفت و گو نشسته است که
گفتگو با محمد رضا یزدان پناه مدیر عامل
محبوب سال های پیش جزیره کیش را می خوانید:
محمدرضایزدانپناهمدیر
عامل سال های پیش سازمان منطقه آزاد کیش؛دوران کودکی و علاقمندی وافر به مرحوم مادرش تا
چگونگی ورودش به کیش و عمران و آبادانی آن و در آخر ترک کیش را اینگونه روایت می
کند:
متولد شهر کرمان هستم و دوران دبستان و دبیرستان
را در زرند کرمان تمام کردم و بعد از اخذ دیپلم به تهران رفتم. همه موفقیت های من
و سه برادر و چهار خواهرم را به طور نسبی مرهون پدر و همت بلند مادرم هستم. بیشتر اوقات
از راهنمایی ها و مشاورت های مادر بهره مند بودم و او در زندگی ما یک قهرمان بزرگ
چه در کار و چه در تحصیل بود و اگر توفیقی برای من بوده دلیل آن چیزی جز روحیه و حمایت مادر نبود... (اشک از چشمانش جاری می
شود) توفیق بزرگی نصیبم شد که چند ماه آخر زندگیش را در کنارش باشم و باهم زندگی
کنیم...
بعد از گرفتن دیپلم به تشویق مادرم برای ادامه
تحصیل راهی آمریکا شدم و در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در اورنج کانتی از سال 1354تا
سال 1360در رشته مهندسی راه و ساختمان فارغ التحصیل شدم و تا دو سال بعد از انقلاب
در آمریکا بودم . بعد از انقلاب هیجان بسیاری برای بازگشت به کشور به قصد خدمت داشتم
. به همین خاطر وزارت جهاد سازندگی را انتخاب کردم و بعد از آن به خاطر آشنایی
قدیمی که با آقای مهندس میرزاده در استانداری کرمان داشتم و به عنوان نماینده جهاد
برخی سفرها را باهم داشتیم باعث شد در زمان خدمتم در جهاد سازندگی تهران به نهاد نخست
وزیری بروم . در آن زمان "سازمان عمران کیش" هم زیر نظر معاونت اجرایی
نخست وزیری فعالیت می کرد و یکی از مسئولیت های من طبق نظر آقای میرزاده نظارت برسازمان عمران کیش بود.
سازمان عمران کیش در آن مقطع به صورت شرکتی و
تحت نظارت هیئت مدیره اداره می شد و من هم به عنوان عضو هیئت مدیره منصوب شدم و
بعد ها در مسیر کار و فعالیت ها ، آقای میرزاده تشخیص داد که من مدیر عامل کیش شوم
و بتوانیم جزیره را فعال کنیم.
از سال 1367 تا 1369 در کیش بودم و کیش اصلا
شرایط خوبی نداشت، حتی رفت و آمد به جزیره کیش یکی از کارهای سخت و دشوار بود و ما
اگر در نظر داشتیم به کیش بیاییم نزدیکترین
راه پروازاز تهران به بندر لنگه بود که یک
یا دو پرواز در هفته داشت. از بندرلنگه با ماشین به بندر چارک که در 40 کیلومتری
جزیره بود می آمدیم و از آنجا باید منتظر وضعیت
آب وهوا می ماندیم و در فرصت مناسب با قایق های کوچک و یا لنج باری به کیش می رسیدیم . اولین سفر ما
به قدری سخت بود که امیدی به رسیدن به کیش نداشتیم . پرواز مستقیم به کیش هم به
صورت باری و بسیاراندک بود که در پایگاه
نیروی هوایی وجود داشت و گاهی با برقراری ارتباط می توانستیم از آن استفاده کنیم. البته
این کار معطلی بسیاری داشت و اکثر اوقات
هم ظرفیت آن پر بود به همین خاطر اکثرا" ترجیح می دادیم زمینی سفر کنیم. در سفر اول هنوز
حکم مدیر عاملی نداشتم و فقط عضو هیئت
مدیره بودم و آشنا با کیش .برای اولین بار به کیش سفر کردم و می خواستیم طی بازدید
برآوردی از وضعیت کیش داشته باشیم و گزارشی را به آقای میرزاده بدهیم. نیروگاه
کوچکی که با دیزل کار می کرد، کارگاه کوچک تولید کنسرو ماهی و نگهبانان هتل های نیمه کاره و کاخ
ها ، رستوران میرمهنا و هتل هایی که فقط جاهایی از آن سالم و دست نخورده بود و
ویلاهای متروکه بود تنها دارایی های کیش بود و چیزی که سالم و ماندگار باشد و
بتوان از آن استفاده کرد تقریبا"وجود نداشت و حتی چراغ روشنی هم نبود ودر شب با نور ماشین بازدید ها انجام می شد.در طول
بازدید ها با دیدن آن حجم از خرابی اشکمان
در می آمد و نمی دانستیم باید چه کار کنیم؟درآمد زایی سازمان عمران کیش هم دچار مشکل بودبطوریکه برای پرداخت حقوق
کارکنان کابل های فشار قوی موجود و بلا استفاده را با در آوردن و فروختن مس پرداخت می کردند . این
وضعیت اسفبار و بغرنج وجود داشت تا اینکه در سال 1367 حکم مدیر عاملی من توسط دکتر
میرزاده ابلاغ شد و من در این مدت به خاطر پیگیریهایی که داشتم اوضاع کیش تقریبا دستم آمده بود و کمی مسلط به امور شده
بودم و به این نتیجه رسیدم که می شود در کیش کارهایی انجام داد.
قبل از این،همه اقدامات توسط سازمان اداره می شد
و حتی رستورانی هم که می خواست راه اندازی شود سازمان مسئولتامین مواد اولیه آن
بود و ذهنیت مثبتی از حضور بخش خصوصی به هیچ عنوان وجود نداشت چه برسد به اینکه بخواهد به کاربرد حضور بخش خصوص در کیش توجه شود
!اما من خوشبختانه از این مرزها عبور کرده بودم ومعتقد بودم می بایستی کار را به
دست دیگران بدهیم و تنها نظارت کنیم و سرمایه گذار جذب نماییم. بدین سان کارهای
مختلفی را همزمان شروع کردیم و اولین اقدام مالکیت کیش به سازمان بود.مالکیت کیش ابتدا ظاهرا برای بنیاد مستضعفان بود که آن را به سازمان عمران کیش انتقال دادیم که این موضوع پروسه بسیار پیچیده و وقت گیری بود
. تا پیش از اعطای مالکیت به سازمان دست به هر کاری میزدیم مانعی درست می کردند . برای
مثالبه این نتیجه رسیدیم که باید درختکاری در کیش انجام شود و" نخل"
گیاه مناسبی بود و ویژگی آن مناسب کیش
بود، در یکی از این روزها تعداد
زیادینخل به جزیرهدر حال انتقال بودیم
که فرمانداری بندر لنگه جلو کار را
گرفت و گفت: مجوز کاشت ندارید و تمام نخل ها از بین رفت! یا در نظر داشتیم قرینه هتل
گلدیس که به "هتل سه طبقه" معروف بود را اجرا کنیم که مسافر جای اسکان
داشته باشد اما جلو کار را گرفتند و مجموعه ای از این اتفاقات باعث شد تا تصمیم
بگیریم زمین جزیره را به نام خود سازمان (سازمان
منطقه آزاد کیش)ثبت کنیم و وقتی صاحب ملک شدیم اقدامات عمرانی و ساخت و ساز از آن
موقع به صورت جدی شروع شد.در آن زمانزمین را به سرمایه گذاران جهت ساخت و ساز،
اجاره دادیم چون اصلا جسارت فروش زمین وجود نداشت.
گریزی به سال های قبل انقلاب
در رژیم گذشته وقتی شروع به آبادانی کیش می شود
ساحل شرقی که زیبا ترین ساحل کیش و به ماسه نقره ای شهرت داشت بود به عنوان نوار
سیاحتی پیشنهاد می شود .در این ساحل
روستایی به نام ماشه وجود داشت که بومیان در آن ساکن بودند. در آن زمان شخصی به نام"منصف" که مسئولیت داشته است با بومیان صحبت می کند و منطقه "سفین"
را در اختیار آن ها قرار می دهد و خانه هایخوبی را هم برایشان می سازد اما سندی به آنها داده نمی
شود . و همه اسناد بنام سازمان می شود ،ما تصمیم گرفتیم که همه سند ها به نام
مالکان بومی داده شود تا کسی دغدغه ای نداشته باشد و فرزندانی هم که در آن منطقه به دنیا می آمدند زمین در
اختیار آن ها قرار داده می شد .
اقداماتی نیز در جهت ایجاد انگیزه برای سرمایه
گذاران در نظر گرفته شد مانند: مصوبه ورود کالا بدون اخذ عوارض گمرکی و خروج کالای
همراه مسافر،مردمی که این قانون را می دیدند فهمیدند چه بهره برداری هایی می توان
از آن کرد و با توجه به کمبودهایی که در
کشور وجود داشت اقلام متعددی از جمله لوازم یدکی ، شکر یا لوازم خانگی وارد می شد
و ما هم از محل این درآمد مکان های اقامتی، دستگاههای آب شیرین کن، ایجاد برق
پایدار، توربین های آل استون و سیستم فاضلاب وسایر زیر ساخت هارا فراهم ،تجهیز و راه اندازی کردیم.فروشگاهها و
بازارها و کاخ ها را به بخش خصوصی تا مدت 20 ساله واگذار کردیم تا راه اندازی شوند.
در آن سالها به دلیل جا نیفتادن نحوه مشارکت و فعالیت بخش خصوصی با روش های مختلفی زمینه های این کار را فراهم کردیم. قرار بر این
شد که آقای میرزاده که معاون نخست وزیر
بودند بازدیدی از جزیره کیش داشته باشند و در این فکر بودم تا موضوع موافقت با
واگذاری به بخش خصوصی را به گونه ای مطرح کنم که مخالفتی نشود!برای بازدید به کاخ
شاه سابق رفتیم و همه با انگیزه و به صورتسه شیفت مشغول کار بودند. میرزاده پرسید :
با کدام پول این کارها را انجام می دهید؟ گفتم به سرمایه گذار اجازه داده ایمپروژه
را به اتمام برساند و ده تا 15 سال بتواند از آن بهره برداری کند بعد آن را به ما واگذار
کند. بلافاصله یک از نمایندگان مجلس که همراه ایشان در این سفر بودند ،را صدا کردند و گفتند ببینید چه ابتکار خوبی به خرج داده اند. همان موقع
بود که من خیالم راحت شد که استفاده از
ظرفیت های مشارکت سرمایه گذاران خصوصی
ایرادی ندارد و با سرمایه گذارانی
مثل آقایان نوری ، حسن شاهی ،پور قاضی و ... قرارداد بستیم و همه پروژه ها
هم به پروژه های موفقی تبدیل شدند . اما در نهایت به دنبال این بودیم که بعد از
بیست سال ملکیت را هم به خودشان بدهیم چون
معتقد بودیم اگر مردم موفق باشند متولی مجموعه هم موفق است. واقعیت این است که ما
هر چقدر سنگین تر می شدیم بیشتر به زمین فرو می رفتیم و کسی هم به دادمان نمی رسید
لذا اتخاذ این سیاست باعث شد جزیره کیش سریع خودش را بسازد و در جهت رشد و رونق
حرکت پویایی داشته باشد.
یزدان پناه افزود: برای بالا بردی سطح فرهنگ در جزیره
هم کلاس های متعددی برگزار می شد و به صورت نامحسوس مسائل مختلف را آموزش می دادیم.
هم چنین کارکنان سازمان را با این موضوع آشنا کردیم که اگر بخش خصوصی موفق باشد ما
به عنوان مدیران و متولیان موفق خواهیم بود و همه درک درستی از این موضوع داشتند و
خداراشکرهمه سرمایه گذاران ما هم مردمان شریف و محترمی بودند و با علاقه و شبانه روزی
کار و تلاش می کردند.
وی گفت : یکی از مواردی که سرلوحه کار ما بود
جذب حداکثری متقاضی سرمایه گذاری در جزیره کیش بود چون آن زمان کمتر کسی اعتماد می
کرد که در این منطقه سرمایه گذاری کند.
یزدان پناه در ادامه سخنان خود گفت : بالاخره بعد
از در پیش گرفتن این چنین سیاست هایی پس از حدود دو سال و نیم خدمت از جزیره کیش
رفتم و سازمان عمران کرمان را تاسیس کردم و بعد از آن به سیرجان مامور شدم.پس از
مدتی مقارن شد با اتخاذ تصمیمات جدید برای مناطق آزادو مدیران
عامل تعیین می شدند و من هم مجددا برای مدیرعاملی کیش انتخاب شدم و کار را با
علاقه و انگیزه مضاعف ادامه دادم.دیگر کار با مردم و چگونگی ارتباط با سرمایه گذار
را هم یاد گرفته بودم و از این تجربه استفاده کردم. سرمایه گذاران و مسافرانی که
به کیش سفر می کردندرا سرمایه خود میدانستیم و اعلام کردیم که همه برای خدمت آماده
ایم.همه کارها را بخش خصوصی انجام میداد و ما فقط نظارت می کردیم و معتقد بودیم که
ما میرویم و این سرمایه گذار است که می
ماند!
طرح جامع کیش در دور دوم خدمت
ما اساسا" در دوره دوم می بایست یک مطالعه
همه جانبه درباره جزیره کیش انجام می دادیم و چشم انداز حداقل تا ده سال آینده را
بررسی و تدوین می کردیم.برای رسیدن به این هدف طرح جامعی تهیه شد و جزیره کیش را
به عنوان منطقه بین المللی در نظر گرفتیم که بتواند پذیرای توریست خارجی باشد و
سرمایه گذار خارجی هم جذب شود. برنامه این بود که جزیره کیشبه عنوان"مرکز
توزیع توریست در ایران" معرفی شود. برگزاری و میزبانی از رویدادهای بزرگ
ورزشی و هنری و فرهنگی در کیش هم از اهداف
دیگر ما بود همان زمان هم می دانستیم که شاید نتوانیم در این حد توسعه و آبادانی داشته
باشیم اما می توانستیم امیدواریهایی را ایجاد کنیم. هتل ها برای گردشگران و ورزشکاران آماده می شد و باعث می شد همه بخش
های مختلف گردشگری منتفع شوند.از تمام دانشگاههای معروف ایران خواستیم در کیش شعبه
داشته باشندو شعبات مختلف آن ها تاسیس شد . به طورکلی در هر موضوعی بزرگترین و با
کیفیت ترین آنبرای کیش تدارک و برنامه ریزی شد. یزدان پناه گفت : معتقد بودم که اگر سرزمین اصلی
نیازمند کیش نباشد کیش ممکن استمتروکه شود و ما با در نظر گرفتن چنین برنامه هایی می
خواستیم حیات کیش را پایدار و دائمی کنیم و هر کس با هر سلیقه ای می توانست در کیش
سرگرم شود. یک خاطره جالب برایتان تعریف کنم؛ در زمان های بارندگی خوشحال بودیم و
زیر باران قدم میزدیم آب های جاری را دنبال کردیم تا ببینیم به کجا سرریز می شوند
و همین امر باعث شد به چند قنات بزرگ در کیش برخورد کنیم و قنات ها یک به یک کشف
می شدند. حتی چاه های آب پیدا شد و تصمیم گرفتیم آن ها را به جاذبه گردشگری تبدیل
کنیم و سرمایه گذار جذب کردیم و کاریز کیش ساخته شد.
وی در خصوص نحوه جذب و بکار گیری نیروها در سازمان افزود: بر اساس شایستگی و توانایی
نیروها را می چیدیم و به هیچ وجه کارمندان سفارشی نبودند. زمانی که درآمریکا زندگی می کردم یکی از چیزهایی که
خیلی جلب توجه می کرد رعایت فرهنگ و ادب در رانندگی و استفاده نکردن از بوقبود.از آرزوهای
من این بود که این فرهنگ در ایران هم وجود داشته باشد و خوشبختانه جا افتادن این
فرهنگ در جزیره کیش عملی شد و دقیقا کیش جایی بود که می توانستیم این فرهنگ را
پیاده کنیم.مقررات راهنمایی و رانندگی چون در جهت امنیت و رفاه مردم بود و مردم آن
را پذیرفتند و چند سال طول کشید تا فرهنگ ترافیک در جزیره کیش درونی و در کشور سر
آمد شود. برای رانندگان تاکسی کلاس می گذاشتیم و به آنها می گفتیم شما مهمترین شغل
در کیش را دارید و چون توریست به عنوان
سرمایه کیش اولین برخورد و آخرین برخوردش با شماست! همکاران و معاونان را به
سفرهای خارجی ترغیب می کردیم تا بتوانند از آنها الگو بگیرند تا کیش را منحصر به
فرد بسازیم. یزدان پناه گفت : به اعتقاد
من منطقه توریستی باید طوری باشد که وقتی گردشگراز هواپیما پیاده می شود منطقه
برایش جذاب باشد تا برای اوصاف ان را برای دیگران تعریف کند.
همان شب کیش را خدا سپردم ...
برای انجام کارها همیشه عجله داشتیم چون هر آن
می توانست اتفاقی بیفتد و دیگر مسئولیتی نداشته باشیم. اگر بیش از این می ماندیم
می توانستیم همه پروژه ها را اجرایی کنیم. همه چیز آماده بود و پول نمی خواست و چون
همه کارها به عهده مردم بود و فقط پیگیری و نظارت لازم بود . اما در کل رمز موفقیت آن دوران مزاحمت ایجاد نکردن برای
مردم و سرمایه گذاران بودو جلوی مردم را نمی گرفتیم.در روزهای آخر دوران مسئولیت چند
نفر از نمایندگان مجلس برای بازدید از پروژه ها به کیش آمده بودند و همراهیشان می
کردم.برای بازدید به یکی از قنات ها رفتیم و لحظه ای چراغ ها خاموش شد؛ متوجه نبودم و در
گودالی افتادم و از ناحیه زانو به شدت دچار آسیب شدم و به ناچار برای عمل به تهران
رفتم و بعد از بازگشت به کیششنیدم که در دوره دولت جدید آقای قاسمی برای مدیرعاملی کیش معرفی شدند. من
هم خیلی راحت و به سادگی پذیرفتم و تنها یک پیام خداحافظی
دادم. چون نمی خواستم مراسمی برگزار شود خیلی معمولیپرواز آخر شب را گرفتم و همان
شب کیش را به خدا سپردم. فقط من و رانندهام در راه فرودگاه بودیم، راننده تا فرودگاه گریه می
کرد و در هواپیما هم چند نفر که نمی دانستم از کجا فهمیده بودند برای خداحافظی آمده
بودند و پرونده من در کیش به این شکل بسته
شد، به همین سادگی!