اما توسعه، چگونه فرآیند و کیفیتی است که ما پس از 100 سال
از مشروطیت و شکل گیری دولت مدرن در ایران، همچنان در جستجوی آنیم و نتوانسته ایم
خود را در شمار توسعه یافته ها قلمداد کنیم؟
یکی از افرادی که در سال 1950 از سوی یک موسسه تحقیقاتی و
دانشگاهی در آمریکا مامور شد تا مطالعه ای درباره توسعه در 6 کشور خاورمیانه انجام
دهد، دانیل لرنر بود که نتایج تحقیقات خود را در کتابی به نام گذار از جامعه سنتی
به جامعه مدرن منتشر کرد. الگو و نظریه لرنر این بود که توسعه شهرنشینی منجر به
گسترش سواد خواهد شد و متعاقبا این گسترش، منجر به روی آوری مردم به وسایل ارتباط
جمعی خواهد شد و نهایتا مشارکت سیاسی و اقتصادی رخ می دهد.
این الگوی خطی در ایران نتیجه نداد. شهر نشینی افزایش یافت.
ضریب سواد افزایش یافت و توسعه وسایل ارتباطی به برکت پول نفت ایجاد گردید. ولی در
نهایت توسعه به معنای رویکردی جاذب و همگرا در سطوح مختلف مردم و نیز در نسبت با
حاکمیت شکل نیافت. چرا این نظریه لااقل در ایران به نتیجه نرسید؟ دراین باره باید
گفت که دو ایراد به این نظریه پرداز کلاسیک وارد است؛ نخست انکه، این نظریه مبتنی
بر تجربه هایی است که کشورهای غربی در گذشته کسب کرده اند و از جوامع سنتی تبدیل
به جوامع پیشرفته و صنعتی شده اند. او فکر می کرد که این نسخه نوسازی و پیشرفت
کشورها، فقط اختصاص به غرب ندارد و اصطلاحا مکان و زمان نمی شناسد و صرفا بر اساس
تصادف است که ابتدا در غرب آن را مشاهده کردیم. دوم آنکه توسعه را به صورت خطی در
ذهن تصور داشت.
در پی دهه های متوالی بحث و بررسی و نظر درباره توسعه،
الگوها تغییر فراوانی داشته اند. یکی از مهمترین آنها، جایگزینی چرخه یا فراگرد به
جای الگوهای خطی است. در الکوهای خطی، عزیمت از هر نقطه به نقطه جدید، یکسویه است.
در حالی که امروزه توسعه را فراگردی می دانند که همه بخش ها بر هم تاثیر و تاثر
متقابل دارند و برای رسیدن به توسعه متوازن، صرفا نباید یکی از جنبه های توسعه را
مقدم بر سایر وجوه دانست. بر این اساس، بر خلاف تصور عده ای که توسعه اقتصادی را
پیش شرط تحقق توسعه سیاسی یا توسعه فرهنگی و ... می دانند، توسعه فرآیندی چرخه ای
است و پیچیده میان همه مولفه ها است که در کنش متقابل و همگام، آرمان توسعه متوازن
و پایدار را محقق می کنند. اکنون در قرائت یا خوانش فراگردی به مقوله توسعه، این
اعتقاد وجود دارد که توسعه باید در 6 چرخه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع، ارتباطات
و روانشناسی به موازات هم کار کند.
در مسیر پرسنگلاخ توسعه در ایران، طرفداران اولویت دادن به
توسعه اقتصادی و عمرانی، صدای بلندتری داشته و در مقاطعی به این رویکرد مشغول بوده
اند. اما اکنون وقت تعدیل نگاههای یکسویه است. واقعیت آن است توسعه فرهنگی، توسعه
سیاسی و توسعه ارتباطات نظیر گسترش رسانه ها می تواند توسعه اقتصادی را پربازده تر
و مطلوبتر کرده و مشارکت را در لایه های مختلف جامعه نهادینه کند.
این مقدمه نه چندان کوتاه از این منظر مطرح شد که مزایای
نگاه جامع و فراگیر در عرصه مدیریت کلان و مضرات بخشی نگری مورد بازشناسی و دقت
نظر قرار گیرد.
در خصوص مناطق آزاد نیز لازم به ذکر است که عمده مناطق آزاد
در دنیا، زمانی شکل گرفتند که اقتصادها بسته بودند و برای اینکه کشورها بتوانند در
صحنه بینالمللی نقش ایفا کنند، مناطق آزاد را شکل دادند تا مسیری برای ارتباط با
اقتصاد جهانی داشته باشند. البته اقتصاد جهانی در آن روز تا این حد جهانی و مرتبط
به هم نبود. جذب سرمایهگذاری خارجی، صادرات و جذب فناوری سه هدف اولیه برای تشکیل
مناطق آزاد بود و اینگونه نسل اول مناطق آزاد با محور تجارت شکل گرفتند. نسل دوم
تولید محور شد. نسل سوم که هنوز در ایران با آن فاصله داریم به خدمات مربوط میشود.
این خدمات با خدمات مالی، لجستیک و بیمهای آغاز شد و امروز به گردشگری و دیگر
حوزهها توسعه پیدا کرده است. همانطور که اقتصاد توسعه پیدا کرد این مناطق هم
دچار تغییر و تحول شدند. با مطرح شدن اقتصاد دانش بنیان، مناطق آزاد هم به همین
سمتوسو رفتند. البته در این سیر، همواره مناطق آزاد از مناطق اصلی یک گام جلوتر
بودند. نسل پنجم، مناطق آزاد جامع است، مانند نمونههایی از آن که در دبی و چین
ایجاد شدهاند. فعالیتها در این مناطق دانشمحور و نوآور است. نسل ششم مناطق آزاد
دنیا، «کلاس بردر» هستند که با عنوان اقتصاد مرز شناخته میشوند، یعنی به جای
اینکه برای مرزها هزینه امنیتی بپردازیم از آنها در حوزه اقتصادی استفاده میکنیم.
متاسفانه فعالیت اغلب مناطق آزاد امروز ایران در نسل اول و دوم
قرار می گیرد. بررسی ها نشان می دهد برخی مناطق آزاد به دنبال پیدا کردن راهکاری
برای حل چالشهای نسل سوم هستند. با این حال با نگرش تازه که خطوط اصلی آن مطرح
شد، سازمان منطقه آزاد کیش در سال پیش رو، در صدد آغازگری نقش تازه ای است که بر
اساس آن، در انجام کلیه فعالیتهای خود، موضوع توازن در توسعه و بازطراحی کارکرد
منطبق با معیارهای علمی روز جهان به عنوان پارادایم های تازه مدنظر قرار گیرد.
منطقه آزاد کیش، یکی از زیباترین و بکرترین مناطق ایران است
که با تداعی واژه هایی چون آرامش، جذابیت و پویایی، در همجواری آبهای نیلگون خلیج
فارس، به کانون توجه ملی و بین المللی تبدیل شده است. تمرکز توجه همگانی به کیش می
تواند سویه مثبت فرصت سازی و در صورت غفلت، سویه منفی فرصت سوزی بخود گیرد. از این
رو، انتخاب نوع فعالیت ها و چگونگی اجرای آن ها، نقش موثری در نحوه بازتاب و در عین
حال تاثیر گذاری آن دارد.
احترام به گردشگران، تکریم شهروندان، رشد اقتصادی و تداوم
عمران و آبادانی جزیره، بازنمایی هویت ومیراث تاریخی، حفظ محیط زیست، تقویت زیست
بوم نوآورانه و کارآفرینانه بر مبنای ارزش افزوده حداکثری، اهتمام به فعالیتهای
فرهنگی، هنری، اجتماعی و ارتباطی موثر و کیفی از عناصر و مولفه های بنیادین و
اساسی است. بنابراین منطقی و ضروری به نظر می رسد که همه مدیران و دست اندرکاران
سازمان منطقه آزاد کیش به این اصول بنیادین توجه نموده و در گسترش آن بکوشند.
انتظار از مناطق آزاد در هزاره سوم آن است که به موضوع
توسعه متوازن و پایدار توجه نموده و مولفه های پیشرفت را تنها در شاخص های رشد
اقتصادی دنبال نکنند و با نگاه جدی به برنامه ریزی های همزمان و مهراستای اقتصادی،
فرهنگی، هنری و اجتماعی، محیطی برای زیست عزتمندانه و با نشاط شهروندان و ساکنانش
فراهم کنند. به دور از شعار، برای رسیدن به جایگاهی برتر، نیازمند آن هستیم که
همگی متواضعانه و امیدوارانه، با ذهن باز و نو به مناطق آزاد نظر کرده و تغییر نتیجه گرا
و بهره ور را از خود و پیرامونمان آغاز کنیم.
عضو
هیات مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش