یادم نمی
رود سال ۷۲ زمانی
که دبیر جلسات شورایعالی مناطق آزاد بودم بر اساس قانون تازه تصویب شده مناطق آزاد،
اعضای هیات مدیره سه منطقه آزاد سنتی مان در فضایی کاملا آزاد، انتخاب شدند و قرار
شد برای چابهار هم مدیرعامل تعیین شود تا جایگزین
حجتی عزیز استاندار سیستان و بلوچستان شود که تا آن زمان سرپرستی این منطقه را نیز، بر
عهده داشت و اقدامات مناسبی چون استقرار سازمان منطقه آزاد، اعمال مالکیت بر محدوده
۱۴ هزار
هکتاری و هماهنگی دستگاهها و ....؛ را بنیان گذاشته بود؛ ریاست جلسه را چون همیشه ی
دوره اش، آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس جمهور، عهده دار بودند؛ در میان تبادل نظرات
و مذاکرات؛ بدلیل نبودن نامزدی برای این سمت؛ شاید به طور ناگهانی، کمالی وزیر کار
فرصت را غنیمت شمرد و سیاوش سمیعی معاون وقت ستاد بسیج اقتصادی(معاون قبلی وزارت کار)
را مطرح کردند که به راحتی و با استقبال اعضای شورایعالی، این دولتمرد خوشنام به عضویت
هیات مدیره و مدیرعاملی پذیرفته شد؛ شب هنگام با تماسی و مذاکره ای در جریان اش گذاشتم
و از ایشان خواستم فردایش به دبیرخانه بیاید تا با هم به گفتگو بنشینیم دیدار نخستین
ام؛ تصویری دلنشین با کمال فروتنی و محبت از
جنس مردم خوب و دوست داشتنی کرمانشاه از او برای من ساخت؛ این انگاره هر روز که از
همکاری مان و به عبارت بهتر و رساتر، دوستی مان می گذشت جلای بهتر و بیشتری پیدا کرد
تا بدین جا رسید که در سایه غم و اندوه باید
از این پس با خاطره های تلخ و شیرینی که با هم داشتیم، روزگار بگذارنم؛
چه ایامِ خوشی
بود زندگی و کار در کانکس شماره یک و دو و سه (دفتر کار و خوابگاه ) .....؛ چه با اشتیاق
به چابهار می رفتم با تمام دشواری اش و چه غمگنانه بازگشتنم و دل کندن از او و همکاران اش؛
... با او گره خورده بودم و شده بودم همراز
او .....؛ ناخودآگاه مشاورش شدم .... علاقه ام به او و به مردم مهربان و عزیز بلوچ؛
مِهری این چنین را از چابهار به درون خانواده ام کِشاند ...؛ تا جان دارم دل ام با
چابهار و دیار خوبان سیستان و بلوچستان و اقوام ایران جانم از قشم تا بانه و مریوان
و ترکمن اینچه برون و لرستان و .... خواهد بود..... ؛
آری
... دل خالی از هر کینه و کدورت؛ عشق به کار و خدمت ؛ روحیه ی عاطفی؛ صفا و صمیمیت؛ خیرخواهی؛ مردانگی و جوانمردی حتی
در قبال نامردمی ها و در یک کلام مردم داری سیاوش بعد از دو دهه همچنان در چابهار زبانزد
است و شده معیاری برای سنجش عملکرد همه ی مدیران بعد از او ؛ .....؛
برای گرامی
داشت یاد مانای مهندس سیاوش سمیعی خاطره ای از نگاهِ صرفه جویانه او بازگو میکنم؛
از معدود
سفرهای خارجی ام در طول نزدیک به سه دهه همکاری در مناطق آزاد و ویژه؛ سفری بود که
به خواست او به دوبی داشتیم برای تشویق فعالان اقتصادی به سرمایه گذاری در چابهار نگین
ایران جان ....؛ ایشان بجای اقامت در هنل به سراغ دوست قدیمی اش رفت و مهمان او شدیم
و اگر جایی دعوت نبودیم؛ برای ناهار و شام هم، به مختصری قناعت می کردیم؛
... این گونه بود که
او را در قلب ها نشاند و سال ها بعد از مسئولیت اش؛ اتفاقی در چابهار با هم بودیم حتی
آنها که او را ندیده بودند وقتی نام او را
می شنیدند بسیار تکریم و تعظیم اش می کردند و بزرگ اش می شمردند و الحق که بزرگ بود
و بزرگ زاده از پدری ادیب و عارف و شاخته شده در حوزه ی ادبیات و عرفان .....؛
مردمی
بودن و مدیریت بر قلب ها؛ آموزه ی پر ارجی است، یادگار او، برای همه دوستانی که بویژه
امروز مسئولیتی در عرصه های مختلف مناطق آزاد و ویژه اقتصادی بر عهده دارند؛
مرگ او
در کهن سالی هم برای دوستان و یاران و همراهان و همفکران اش، بسی تلخ و ناگوار است
....؛
درودِ برخاسته
از ژرفای وجودم را نثار و ایثارش می کنم و از خدای بزرگ برای او برخورداری از درجه
عالی در بهشت برین و آرامش همیشگی می طلبم؛
در پایان یادداشتِ
از تهِ دل برآمده ام با عزیزی که پروازش را باور ندارم از رییس اخلاق مدار و مدیرعامل
پر تلاش سازمان منطقه آزاد چابهار خواهش می کنم در حد مقدورات سردیس یا تندیس این اسوه
ی خدمتگزاری در ورودی منطقه آزاد چابهار نصب شود؛ پیشنهادی که می تواند از سوی دیگر
مناطق آزاد نیز، مورد توجه قرار گیرد بخصوص کیش و قشم؛ ...
خدایا
....؛ مهربانا ....؛ نیک آفرینا ....؛ زندگی ما را هم، چنان کن که در نبودن مان به
نیکی از ما یاد کنند ......؛
..... یاد
و راهش جاودانه......؛
..... شاد
باشید و نیک فرجام ...
دوست به سوگ نشسته اش ..... جعفر آهنگران .... عصر
پنج شنبه ۱۳۹۹/27/9