1- انتخابات ۱۵ تیرماه، خط پایانی بر
پروژه خالصسازی و تغییر الگوی حکمرانی بود. الگوی که مردم را میزان نمیدانست و
مبنای مشروعیت را درخواست " جمهور" نمیدید. الگوی که سودای تعطیلی
" جمهوریت" را در سر میپروراند و تلاش داشت تفسیری از اسلام را حاکم
کند که با جمهوریت سرسازگاری نداشت. اسلامی که از جنبههای رحمانی تهی شده بود و
لباس "قدرت" بر تن کرده بود."اقتدار" را نمیخواست، چون
" قدرت" داشت. زبان به طعن گشوده بود. مردم را "دورریز" و
"پسماند" مینامید و از آنها متابعت بیچونوچرا را طلب میکرد.
2- الگوی حکمرانی که حتی با " شهروند
درجه اول" و " شهروند درجه دوم " هم بیگانه بود. اساساً با مفهومی
به نام " شهروند" که دربرگیرنده نوعی صاحب حق بودن است در ستیز بود.
مردم را " رعیت" میدید. این نگاه "خالصها" و "انقلابیها"
را " شبانانی" معرفی میکرد که وظیفه "چوپانی" رعیت را برعهدهدارند.
رستگار یافتگانی که رعیت را به بهشت هدایت میکنند. خشونت کلامی و رفتاری بهویژه
در مواجهه با مردم (بخوانید رعیت) روح حاکم بر روابط آنها بود. انتخابات ۱۵
تیرماه، پروژه تغییر الگوی حکمرانی توسط "خالص سا زان" را متوقف کرد.
3-
"خالص
سا زان" برنده رقابتهای تصنعی و مهندسیشدهاند. رقابت واقعی را برنمیتابند.
واقعی شدن رقابت کابوس خالص سازان بوده، هست و خواهد بود. خالص سازان پیروزی را بر
رقابت و مشارکت ارجح میدانند. رقابت واقعی، پروژه خالص سازان را ناکام نهاد. در
فضای رقابت واقعی "مردم"در قامت "شهروندان" صاحب حق ایفاء نقش
میکنند و " رعیت" نیستند. 15 تیرماه قدرت " شهروندی" تثبیت
شد و پروژه " رعیت سازی" به بایگانی تاریخ فرستاده شد. رقابت واقعی
اکسیر حیات مدنی ایرانیان شد. مسعود پزشکیان، نگاه "رعیتپرور" خالص
سازان را به محاق برد. رقابت و مشارکت واقعی معجزه کرد. تا باد بیش باد.
4- حضور مردم معجزهگر است. صندوق تنها
راه تغییر اجتماعی است. مردم از مسیر صندوق یکی از خطرناکترین پروژههای بعد از
انقلاب اسلامی یعنی " خالصسازی" را نقش بر آب کردند. مردم ولینعمتاند.
مردم ریشههای اقتدار و مشروعیتاند. مردم دورریز و پسماند نیستند. مردم درجهیک و
درجه دور نیستند. مردم مردماند. صندوق خواستههای مردم را به کرسی نشاند. بیشک
یکی از دلایل عصبانیت و شاید هم تنفر بخش عمدهای از " خالص سازان" از
صندوق رأی و انتخابات، آن است که رعیت را به شهروند تبدیل میکند. آنهم درجایی که
تمام اهتمام آنها تبدیل و استحاله شهروندان به رعیت است.
5- در چند سال اخیر، طعم تلخ و زیانبار
"پروژه خالص سازان" در گوشه گوشه کشور نمایان بود. نگاه تحقیرآمیز،
توهین و تهمتهای بیشمار، حق پنداری خود و باطل پنداشتن هرکسی غیر از خود و خودیهای
وفادار، نیش زبانهای همیشگی و اتهام زنی به منتقدان و " دگرسازی" سنگین
از روشنفکران و فرهیختگان عرصه را برهمگان تنگ کرده بود. برخی مواقع در توصیف این
فضای سنگین و سهمگین که دانایان جای خود را به متوهمان دانایی داده بودند، از
حکایت تاریخی رویاروی محمود غزنوی با قرامطه استفاده میکردم. ابوالفضل بیهقی مؤلف
کتاب سترگ و ماندگار تاریخ بیهقی در شرح بر دار کردن حسنک وزیر به روایت گری فضای
سیاه، سنگین و پر اتهام آن دوران که توسط خلیفه عباسی طراحیشده بود پرداخته است. تاریخ
فراموش نخواهدکرد که به به اسم " بانیان وضع موجود" چه تیغها
برنیاوردند. اسم رمز"بانیان وضع موجود" همان کارکرد اسم رمز قرمطی در دوران
سلطان محمود را داشت. با اسم رمز "بانیان وضع موجود" چه ظلمها و جفاها
که به سرمایه های انسانی و دستگاه های اجرایی مان نرفت، چه شایستگانی خانهنشین
نشدند، چه دانایانی جای خود را به متوهمان دانایی ندادند. " خالص سازان
" به تبعیت از محمود غزنوی که میگفت "انگشت در سوراخ میکنم و قرمطی میجویم"،
دست در سوراخ میکردند تا " بانیان وضع موجود " را پیداکرده و به سزای
اعمال خود برسانند. همه این جفاها تحت لوای " انقلابی گری" میرفت. بیشک
"نفوذ" و " انجمن حجتیه" در این غائله معرکهگردان بودند.
6- آنچه حکایت رفته فقط وصف حال سرزمین
اصلی نبود. در مناطق آزاد این جریان در دوره حاکمیت فرقه سعید محمد و مخالف سرسخت
نئولیبرالیسم بهگونهای و در دوره امپراتوری توهم، دبیر شورای عالی مناطق آزاد
کنونی، حجت عبدالملکی، به گونه دیگر رقم خورد. پروژه خالصسازی در مناطق آزاد
" اعتماد"، " سرمایه اجتماعی" و سرمایههای انسانی را هدف
گرفته بود. نگاهی به روند خالصسازی در مناطق آزاد میتواند شبکه باورمندان به خالصسازی
و همراهان این پروژه را بهخوبی نشان دهد. بیاغراق پروژه خالصسازی در مناطق آزاد
با حدت و شدت بیشتری در جریان بود. گویی شرط ضمن عقد برای انتصاب مدیران ارشد در
مناطق آزاد، بیعت با این جریان بود. شبکهسازی پروژه خالصسازی در مناطق آزاد در
هردو دوره باانگیزههای مشابه در حال اجرا بود. امروز موتور این پروژه متوقفشده
است. البته شبکه خالص سا ز در تلاش خود برای تغییر ترکیب جمعیت سازمانهای مناطق
آزاد به نفع خود بسیار پیشروی کرده است. احتمالاً این شبکه برای مدتی سردر جبین
گرفته و منتظر فرصت مناسب برای ایفاء نقش جدید شود. مهم آن است که بدانیم این شبکه
در مناطق آزاد شکلگرفته است و وجود دارد.
7-
16
تیرماه 1403 سرفصل جدید تاریخ ایران است. مسعود پزشکیان روزهای سختی را در پیش
دارد. حاکمیت گفتمان رحمانی دین در برابر کسانی که دین را ابزار معاش، پست و کسب
منزلت کرده بودندِ. بازگرداندن اعتماد به جامعهای که با افراط و تندروی دینی عرصه
را بر مردم تنگ کرده بود. احیاء انسجام ازدسترفته در جامعهای که با قطعهقطعه
کردن و کشیدن مرزهای پررنگ زیر لوای انقلاب و انقلابی گری دچار ازهمپاشیدگی شده
است. ایجاد نشاط اجتماعی در جامعهای که با جریان سازمانیافتهای از نفرت پراکنی
روبرو بود، سخت و دشوار است. در کنار وضعیت پیشگفته، میل و انگیزه پرقدرت اعضاء
" دولت سایه" که در سه سال اخیر در مناصب دولتی و اجرایی حضور داشتند
برای ناکام گذاشتن دولت پزشکیان، در سالهای پیش رونه تنها کاهش نمییابد بلکه
افزایش نیز پیدا خواهد کرد. غیبت مفهوم " منافع ملی" درکنش سیاسی خالص سا
زان بارز و برجسته است. این شرایط میطلبد که تشکیل دولت وحدت ملی گفتمان غالب
مسعود پزشکیان باشد.
8- گفتمان " دولت وحدت ملی"
برخلاف گفتمان خالص سا زان به دنبال شقهشقه کردن جامعه نیست. گفتمان دولت وحدت
ملی از دین برای حذف استفاده نمیکند. گفتمان دولت وحدت ملی قدرت توهم را کنترل و
متوهمان را در جای خود مینشاند. گفتمان دولت وحدت ملی، دروغ و تهمت را خط قرمز
خود میداند. گفتمان دولت وحدت ملی، قانونمدار است. گفتمان دولت وحدت ملی از همه سرمایههای
ایران فارغ از مذهب، قومیت، جنسیت و وابستگی سیاسی برای کارآمدی و توانمندسازی
دولت بهره خواهد برد. گفتمان دولت وحدت ملی، جامعه را قوی میخواهد. شهروند را
جایگزین رعیت میکند، بریدنهای نفرت پراکنی دینی و سیاسی را جایگزین وصل و مدارای
دینی و مدنی خواهد ساخت. این گفتمان پاسدار حقوق اقلیت، صدای بیصدایان و مانع
استبداد اکثریت خواهد بود. گفتمان دولت وحدت ملی با انتقام میانهای ندارد، با حذفهای
ایدئولوژیکی زاویه بنیادی دارد، با احترام، راستی و محبت گرهخورده است. این
گفتمان " دیگر" خود را نفرت پراکنی دینی و سیاسی و الگوی حکمرانی بدون
حضور و مشارکت مشروعیت آفرین مردم، میداند.
9- عبرت ۸ و ۱۵ تیرماه برای ایران و
ایرانیان آن است که " رقابت نابرابر"، رقابت تصنعی"،" دروغ،
توهین، تحقیر، ارعاب، تهمت و در یککلام منطق قدرت بدون "اقتدار" با
حضور مردم ناکام میماند. رقابت واقعی اکسیر حیاتبخش برای مشارکت ملی و تأمین
منافع ملی است. مردم ولینعمتاند. رضایت مردم مهمترین سرمایه هر کشور است.
اعتراض به ناکارآمدی از مسیر صندوق میگذرد. صندوق فرصت مسالمتآمیز و مدنی برای
جابجایی نخبگان و گردش قدرت است. راه و بستر اصلی تبدیل قدرت به اقتدار است. این
مسیر را باید تعمیق بخشید. مردم را باید در کنار و همراه داشت. قدرت اصلی مردماند.
نارضایتی را شناخت و راههای رسیدن به رضایت را طی کرد. کارآمدی را تقویت کرد.
10-مدیران کنونی
مناطق آزاد، تلاش کنند تا تشکیل دولت چهاردهم خللی در مسیر ارائه خدمت شکل نگیرد.
انسجام سازمانها تا لحظه آخر حفظ و حتی تقویت شود. از پرداختن به حواشی پرهیز
کنند. موسم بازگشت قطار مناطق آزاد به ریل اصلی است. مناطق از توهم، دروغ، کنشهای
تبلیغاتی، فرار سرمایهها، آسیب به اعتماد عمومی، ناکارآمدی و فضاهای قطبی که به
نام اسلام و انقلاب شکلگرفته است، بسیار آسیبدیدهاند. موسمترمیم این زخمها
فرارسیده است. در مدت باقیمانده زخم نزنیم. مرهم باشیم. گفتمان دولت وحدت ملی به
دنبال مدیران "مرهم آفرین " است.
10- رئیسجمهور منتخب، مسعود پزشکیان، فرصتی
است مغتنم برای تقویت فرهنگ گفتوگو، توانمندی دولت، حرمتگذاری به تجربه و تعامل
با جهان. فرصتی است برای توقف و اصلاح روندی که رو به فروپاشی داشت. فرصتی است
برای اعتمادسازی و شایسته گزینی و سالاری. هریک از ما که در طول مدت طولانی فرایند
انتخابات باانگیزههای ملی با او همراه شدیم، در ادامه هم نباید او را تنها
بگذاریم. حمایت از منتخب ملی، حمایت از ایران است. دولت مسعود، دولت رحمانی است. تا
پایان همراه اوباشیم.
دوروزه عمراگرصرف راه یار کنی زهی سعادت جاوید و دولت مسعود