نهضت ملی شدن صنعت نفت عرصه رویارویی مردم
با جریان استعمارخارجی و استبداد داخلی
تبدیل شد. کنترل بریتانیا بر منابع نفتی ایران(شناسایی،استخراج،تولید و پالایش و
صادرات)در اواخر دهه 1320 با مخالفت های شدید مواجه شد.تا پیش از این در نتیجه
قراردادهای ننگین دارسی1280 ،1312وقراداد الحاقی گس-گلشائیان 1328در دوره قاجار و پهلوی اول ودوم
سهم ایران از منابع خود اندک وناچیز بود.
این قراردادهای استثماری موجب اعتراض مردم و برخی از سیاسیون ملی بود. رهبری جریان
نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران ،دکتر محمد مصدق نقش اصلی را در ارائه لایحه ملی شدن
صنعت نفت در سال 1329برعهده داشت.این لایحه با تصویب مجلس شورای ملی و سپس سنا ، صنعت
نفت را در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام کرد.براساس این قانون تمام
عملیات اکتشاف ، استخراج و بهره برداری در اختیار دولت قرار گرفت.محمد مصدق با
اظهار تمایل مجلس در اردیبهشت ماه 1330 نخست وزیر می شود و برنامه اصلی دولت خود
را اجرایی سازی قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام می کند. وعده محمد مصدق این بود که
به طور کامل قانون ملی شدن صنعت نفت را اجرایی کند.
نخست وزیر در پیگیری اجرای قانون ملی
شدن صنعت نفت از حمایت مردم و همه گروه های اجتماعی برخوردار بود.نطفه کودتای 28
مردادماه 1332 در همین سال یعنی 6 اردیبهشت 1330 منعقد شد. بریتانیا و بعدتر
امریکا ، به سرانجام رسیدن این نهضت را زنگ خطری برای منافع خود در خاورمیانه و
سایر نقاط نفت خیز تحلیل می کردند. آنان این بیم را داشتند که با موفقیت دولت محمد
مصدق در اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، سایر کشورهای منطقه به ویژه عربستان،عراق،
کویت و حتی ونزوئلا با الهام گرفتن از نهضت ملی ایران به اقدام های مشابه دست
زنند. برای بریتانیا و امریکا سلطه انحصاری بر منابع انرژی خاورمیانه ضامن
حفظ نظم بین المللی با محوریت دو کشور
بود.برهمین اساس بریتانیا و امریکا در طول دو سال منتهی به کودتای 28 مرداد
1332برای جلوگیری ازبه سرانجام رسیدن نهضت ملی شدن تمام تلاش خود را به خرج دادند.
این تلاش های تبهکارانه در حالی انجام می شد که ملی شدن نفت به یک خواسته عمومی در
ایران تبدیل شده بود و این مطالبه از چنان قدرت ملی برخوردار بود که مجلس شورای
ملی ، مجلس سنا و شاه را وادار به تصویب لایحه و امضا آن توسط شاه کرده بود.
مطالبه عمومی مردم برای ملی شدن از
چنان قدرتی برخوردار بود که شاه از قدرت خیابان و مردم بیش از قدرت بریتانیا می
ترسید و عدم همراهی با این مطالبه عمومی را به معنای از بین رفتن پایه های مشروعیت
سلطنت و بعدتر خود سلطنت می دید. محمد مصدق توانسته بود این گفتمان را به یک
گفتمان ملی بلا منازع تبدیل کند و به همین خاطر مبارزه نفت از نظر اکثریت ایرانیان
" نبردی برای استقلال ملی" بود.
محمد مصدق بخاطر جلوگیری از فضای جنگ
سرد و انتساب جریان نهضت ملی به شوروی سیاست موازنه منفی را بعنوان سیاست دولت خود
برگزید. این سیاست اشاره به روش دولت در تعریف بی طرفی و حفظ فاصله از قدرت های
بزگ از جمله امریکا ، بریتانیا و شوروی داشت. امریکا بعنوان قدرت نوظهور و برآمده
از جنگ جهانی دوم در دنیا و خاورمیانه در هماهنگی با بریتانیا تلاش داشت که مقابله
با دولت قانونی دکتر محمد مصدق را ذیل گفتمان جنگ سرد و جلوگیری از در غلتیدن
ایران به پشت درب های آهنین توجیه کند. این منطق نمی توانست تلاش های دو کشور را
برای سرنگونی دولت قانونی و مقابله با نهضت ملی شدن نفت را پوشش دهد.واقعیت آن بود
که 5شرکت بزرگ نفتی گلف،تگزاس، استاندارد اویل آونیوجرسی ، نیویورک و کالیفرنیا
معتقد بودند که نهضت ملی شدن نفت از چنان قدرت الهام بخشی برخوردار است که می
تواند منافع گسترده امریکا و بریتانیا را نه تنها در حوزه نفت بلکه در زمینه مس،
لاستیک، قلع، آهن،نیکل ونیترات در کشورهای مثل اسپانیا ، پرتغال، پونان، برمه،
بولیوی ، شیلی، هند، پاکستان و اندونزی تحت تاثیر قراردهد. اتفاقی که بلافاصله با
الهام از نهضت ملی شدن نفت در ایران با ملی سازی کانال سوئز رخ داد.
نقش اصلی
درطراحی کودتای 28 مرداد 1332 برعهده افرادی بود که با شرکت های بزرگ نفتی در
خاورمیانه ارتباط تنگاتنگ داشتند. آلن دالس، کرمیت رزولت، جان فاستر دالس وزیر
امورخارجه دولت آیزنهاور،اورل هریمن طراحان اصلی و معرکه گردانان کودتای 28 مرداد
1332 بودند. اخیرا دولت ایالات متحده امریکا اسنادی از دوره 28 ماه 1330-1332منتشر
کرده است که حاوی اطلاعات ارزشمندی از مداخله عمیق و گسترده این کشور با همراهی
بریتانیا برای برکناری دکتر محمد مصدق از قدرت است.براساس این اسناد که همچنان
برخی از سطور آنها از حالت محرمانگی خارج نشده است ، کودتا از طرح های مورد حمایت
هردوکشور بوده است. عملیات آژاکس و بعدتر تی پی آژاکس برای پررنگ کردن منطق جنگ
سرد و خط مقابله با گسترش سیطره شوروی ، محصول همکاری سرویس امنیت خارجی انگلیس(MI6)،سیا(CIA)ووزارت
خارجه دو کشور در اوایل تیرماه 1332 بود. طرح کودتا به تصویب رئیس جمهور امریکا
آیزنهاور هم رسیده بود. این طرح تحت عنوان "کارزار استقرار دولت هوادار غرب
در ایران" به سیا فرمان داده بود تا از روش های قانونی و شبه قانونی برای
تغییر دولت مصدق به یک دولت هوادار غرب به رهبری و نخست وزیری زاهدی استفاده
نماید".اعزام کرمیت رزولت عامل سیا ، ژنرال شوارتسکف رئیس پیشین هیئت
ژاندارمری امریکا در ایران و ژنرال بولارد ، ریاست هئیت نظامی وقت امر یکا در
ایران برای حمایت از کودتا و شاه برای رهبری عملیات کودتا نشان گر مداخله عمیق و
گسترده این دو کشور در مسائل داخلی ایران بود.
این دوکشور
علیرغم اجرای موفقیت آمیز عملیات آژاکس و انجام کودتا برعلیه دولت قانونی محمد
مصدق ، سال ها از پذیرش مسئولیت وبرعهده گرفتن چنین نقشی در انجام کودتا سرباز می
زدند. این پرده پوشی و برعهده نگرفتن نقش اصلی در انجام کودتا 1332 مصداق بارز نقض
گزاره ای بود که در ابتدای یادداشت آوردم. موفقیت در کودتا و برکناری دولت ملی
محمد مصدق بدون صاحب مانده بود و این دوکشور از پذیرش مسئولیت خود در کودتا سرباز
می زدند. البته در سال های بعد برخی از مقامات ایالات متحده از نقش امریکا در طراحی
و هدایت کودتا پرده برداشتند. مادلین آلبرایت وزیرخارجه امریکا در سال 1379 برای
سرنگونی نخست وزیر مردمی اظهار تاسف کرد. این نخستین بار بود که یک مقام رسمی ارشد
امریکایی بردخالت دولت امریکا در کودتای 28 مرداد اذعان داشت. اوباما رئیس جمهور
امریکا نیز در سال 1388 پذیرفت که ایالات متحده در سرنگونی دولت ایران نقش داشته
است.کودتای 28 مرداد1332 مسیر تاریخی حرکت ایران به سمت دموکراسی و مردم سالاری را
سال ها به تاخیر انداخت و خسارت های جبران ناپذیری را به نهضت ملی ایران وارد کرد.
این تجربه تاریخی نشان گر آن بود که "تامین منافع به هرقیمت" بیش از هر
اصلی راهنمای کشورهای استعمارگراست. به واقع می توان بخش عمده ای از فضای بی
اعتمادی حاکم بر ایران نسبت به کشورهای که شعار توسعه دموکراسی را سرلوحه سیاست
خارجی خود اعلام کرده اند را در تجربه تاریخی براندازی دولت ملی سراغ گرفت.
کودتای 28
مرداد 1332 همچنان در مناسبات خارجی ایران با کشورهای چون امریکا و انگلیس نقش
ایفاء می کند. اعتماد و بی اعتمادی ریشه در تاریخ دارد. عبرت تاریخی کودتای 28
مرداد ماه 1332 همچنان براین نکته اصراردارد که نمی توان به امریکا و انگلستان اعتماد
کرد.براساس این تجربه تاریخی می توان ادعا کرد که برخی از موفقیت ها هم هستند که
بدون صاحب اند و تنها شکست نیست که یتیم است. موفقیت های هم وجود دارد که سال های
سال یتیم می مانند.ویژگی چنین موفقیت های که یتیم هستند آن است که با ارزش های
اخلاقی و انسانی همراه نبوده و نیستند.