دکترسعید پورعلی استادیار علوم سیاسی جهاددانشگاهی
یکی ازویژگی
های جامعه ایران ، ضعف ساختارهای مدنی ،رسانه ای و سیاسی است. نهادهای مدنی و
رسانه ها بعنوان نمایندگان قدرت اجتماعی دررویدادها و وقایع اجتماعی بنا به دلایلی
که در جای خود باید به آنها پرداخت ، ظرفیت مطلوبی برای کارکرد های کنترلی و
مذاکره ای برای پیگیری مطالبات اجتماعی ، ندارند در صورتی که باید داشته باشند.
"اعتراض" بعنوان یک حق شهروندی و مدنی در این بسترضعیف اولین قربانی
است. حق اعتراض در چارچوب قانون پذیرفته شده و فرایندهای تعریفی شده برای ظهور و
بروز آن هم پیش بینی شده است. قانون گذار درکنار اعتراف به این حق ،باید شرایط و
حمایت های قانونی را برای جاری سازی روان با تامین امنیت حداکثری فراهم آورد.
تامین شرایط قانونی و حمایتی برای شنیده شدن صدای مردم و شهروندان نسبت به یک
سیاست یا وضعیت ، می تواند به تعمیق تعامل جامعه و دولت کمک کند.مدیریت اعتراض در
شرایط ساختاری ضعیف مدنی و رسانه ای و فقر حاکم بر فعالیت های حزبی د رجامعه سیاسی
، به غایت دشوار است. به همین دلیل "سیاست های خیابانی" با ماهیت اعتراض
، به سرعت می تواند دستخوش هیجانات و احساسات شده و به سمت هرج و مرج و آشوب و
ایجاد ناامنی حرکت کند. اولین قربانی فضای هرج و مرج و آشوب ، نفس اعتراض مدنی
است."خیابانی شدن" به معنای غلبه احساسات و هیجانات در فضا راه را برای
سو استفاده بدخواهان ومداخله بد اندیشان آئین وملک فراهم می آورد. برهمین اساس
"خیابانی "شدن این قابلیت را دارد که به سرعت مسیر پیگیری مطالبات را به
مسیرهای هدایت کند که قربانیان اصلی آن امنیت جامعه و اصل قانونی " اعتراض
" و"مطالبات "باشد.
سیروقایعی که از
دوهفته پیش با انتشار تاسف بارخبر فوت مرحوم مهسا امینی در گستره وسیعی از کشور به
وقوع پیوست، یکی از مصادیق بارز انحراف یک اعتراض به آشوب ،اغتشاش وایجاد ناامنی است.
هیچ جامعه ای آشوب و هرج ومرج وحمله به
امنیت را به رسمیت نمی شناسد و همواره تلاش دارد که رنگ آن به جامعه زده نشود.
برعکس اعتراض نشانه پویای و مشارکت جامعه در سرنوشت خود و حاکمیت فضای نقد و گفت و
گو است. مدنیت برای حفظ جامعه و سازمان سیاسی و اجتماعی آن مسیرهای مطمئن نقد،
اعتراض ، گفت و گو و گردش سیاسی وسیاستی
بر بستری از عقلانیت را فراهم می آورد.
"سازمان یافتگی اجتماعی" در قالب نهادهای صنفی، مدنی ، فرهنگی ،
خصوصی و در جامعه سیاسی در چارچوب احزاب ، و تقویت نهاد نمایندگی برآمده از سازمان
یافتگی از راه های شناخته شده برای مدیریت اعتراضات و " سیاست خیابانی "
است. در غیاب سازمان یافتگی و نهاد برآمده از آن یعنی " نمایندگی" ، "خیابانی
شدن سیاست" به معنای غلیان هیجان و احساس وایجاد فرصت مداخله برای بدخواهان
جایگزین" سیاست خیابان" می شود. تقویت این سازمان یافتگی زمانی بیش از
بیش ضروری می شود که با جامعه ای شهری شده، جوان، تحصیل کرده ومشارکت طلب روبرو
باشیم. اگر در جامعه ای با ارتقاء شاخص های انسانی و تغییر وضعیت کیفیتی جمعیت، بازنگری هایی در همه حوزه های زیست اجتماعی با هدف تقویت
مشارکت حداکثری ، اتفاق نیفتد، باعث دامن
زدن به فضاهای احساسی و هیجانی و دورشدن از فضاهای عقلانی خواهد شد. تاخیر در
اقدام های سیاستی برای تقویت عقلانیت ، میدان دادن به هیجانات است. فضاهای هیجانی و
احساسی این قابلیت را دارند ،به سرعت " اعتراض" بعنوان یک امر اجتماعی
را ابتدا به یک امر سیاسی وسپس به یک موضوع امنیتی تبدیل کنند.منطق حاکم برهر میدان متفاوت است و مدیریت میدان با
منطق امنیتی اقتضائات متفاوتی دارد.هنر سیاستمدار آن است که تلاش و تدبیر کند تا
مسائل و چالش های پیش رو با منطق امر اجتماعی مدیریت شود و کمتر به منطق مدیریت
امنیتی نیاز باشد. تجربه اخیر نشان می دهد که جوانی جمعیت یکی از
ویژگی های غیرقابل انکار میدان است.این ویژگی می طلبد تا این موضوع را عمیق تر
وکالبد شکافانه تر بررسی کرد. ذهنیت مدیران میدان به جای درگیر شدن با پرسش "
چه بایدکرد" که بیشتر نگاه آرمانی را مدنظر دارد، معطوف به پرسش " چه می
توان کرد"که واقع گرایانه تر به نظر می رسد ، شود. شاید از این موضع مهم ترین
توصیه این باشد ، برای نسل جوان و جدید باید فضای سازمان یافتگی ، گفت وگو و فضای
شنیده شدن ایجاد کنیم.رسانه ملی، مدارس ، دانشگاه ها ، شبکه های اجتماعی ، دستگاه های
فرهنگی و رسانه های جمعی در این فرایند نقش مهمی بردوش دارند. تقویت " احساس
دیده و شنیده شدن" می تواند مسیری برای حل
نارضایتی ها انباشته شده در جامعه و تقویت امید و اعتماد باشد. هرحرکتی که
احساس عزت ، کرامت و اعتماد را در جامعه تقویت کند،گامی است برای کاهش شکاف تاریخی
دولت- ملت. سیاست گذاران نباید بی توجه به زیست رسانه ای و مجازی شرکت کننده گان
در تجربه اخیربه سیاست سازی بپردازند. کاهش فاصله و اختلاف بین زیست واقعی و زیست
مجازی و رسانه ای ، ثبات را به دنبال خواهد داشت. سیاست هایی که به شکاف سازی بین
این دو فضای زیستی دامن بزند ،یا اساسا فضای زیست مجازی و رسانه ای را به مثابه
تهدید ، محدود و در شکل افراطی به رسمیت نشناسد،فاصله و شکاف را زیادتر می کند.
وظیفه ورسالت مدیریت در شرایط های پرچالش و بحرانی ، استفاده از همه ظرفیت های ذی
نفعان با دیدن و شنیدن و گسترش تعامل و گفت و گوست. ما مامور به خواندن هستیم.
جامعه و نسل جوان متنی است که باید خواند.پس در خواندن و تعامل برقرار کردن درنگ
نکنیم. از این رهگذر فرصت هم از دشمنان و فرصت طلبان و فرصت سوزان گرفته می شود و
نمی توانند از آب گل آلوده به نفع ضربه زدن به امنیت، منافع ملی و تعاملات نسلی
بهره ببرند. فراموش نکنیم ، ایران بدخواهان قسم خورده و زخم خورده دارد.
|