این
فضای اجتماعی متحولشده طبیعی بود که برگزاری بسیاری از رویدادهای بزرگ را تحت تأثیر
قرار دهد. در کوتاهمدت بخش قابل توجهی از برنامهها تعطیل شد یا در قالبهای حداقلی
اجرا گردید؛ اما روشن بود که این راهحلهای موقتی اگر جای سیاستگذاری پایدار را بگیرند،
خود به بحران تازهای بدل خواهند شد. نمیتوان بحران را با تعلیق دائمی مدیریت کرد.
با
این مقدمه میرسیم به ماراتن کیش؛ پنجمین دوره این رویداد.
رویدادی
با حدود پنجهزار شرکتکننده از سراسر کشور، در چنین فضایی طبیعتاً حساسیت مضاعفی ایجاد
میکرد. تجربه مواجهه نهادهای ملی با برنامههای مشابه نیز نشان میداد که این حساسیت
قابل پیشبینی است. به همین دلیل از روزهای پیش از برگزاری، سلسله جلسات تخصصی، اجرایی
و امنیتی در سطح جزیره تشکیل شد. تمام نهادهای نظارتی و بالادستی در جریان بودند که
قرار است یک رویداد سنگین و ملی برگزار شود.
در
این جلسات حتی اصل موضوع نیز بدون تعارف مطرح شد:
برگزار
بشود یا نشود؟
ملاحظات
مختلف بررسی شد و نهایتاً اغلب اعضای شورای تأمین به این جمعبندی رسیدند که لغو یک
رویداد ملی و دارای سابقه نه درست است و نه کمهزینه. بنابراین برگزاری باید انجام
شود؛ اما نه بیقید و شرط. بلکه با رعایت کامل ضوابط و با مدیریت دقیق فضا.
در
خروجی همین بررسیها چند تصمیم کلیدی اتخاذ شد:
1. اجباری بودن پوشش هماهنگ و آستیندار برای بانوان شرکتکننده
2. الزام استفاده از پوشش سر برای تمام بانوان و پیشبینی ملزومات
لازم
3. تفکیک کامل زمان، مسیر و فضای رقابت بانوان و آقایان
4. کنترلهای میدانی دقیق و سختگیرانه در چارچوب قانون
به
بیان روشنتر:
برگزاری
با ملاحظه و نظم؛ نه لغو با ترس.
روز
اجرا؛ فاصله میان طراحی و واقعیت
در
روز برگزاری، همان نقطهای که در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد خود را نشان داد.
با
وجود تمام تمهیدات از پیش طراحیشده، بین «پیشبینی» و «اجرا» فاصله قابل توجهی در
بخش بانوان ایجاد شد.
این
فاصله از الگوی پیشبینیشده، در کوتاهترین زمان ممکن در فضای مجازی ملی و حتی خارج
از کشور منتشر شد. گویی ضبط این لحظهها اهمیتی بیش از خود رویداد یافته است.
واقعیت
امروز آن است که برخورد با منکر رابطه مستقیم با میزان وایرال شدن پیدا کرده است؛ نه
ماهیت رفتار.
شدت
دیدهشدن، نوع واکنش را تعیین میکند.
در
مورد کیش این اثر مضاعف بود. با توجه به توجه گسترده رسانهها ـ بهویژه در دوره جدید
مدیریت ـ بازنشر این تصاویر، طبیعی بود که حساسیتها را تشدید کند و نشان دهد کوچکترین
شکاف بین برنامهریزی و اجرا فوراً به سطح ملی منتقل میشود و تبعاتش از کنترل خارج
میگردد.
چه
باید کرد؟
سؤال
همچنان پابرجاست: راهحل چیست؟
آسیبهایی
از این دست همزاد رویدادهای بزرگاند. هیچ برنامه وسیعی از خطا مصون نیست.
پس
باید پرسید:
آیا
تعطیلی چاره است؟
آیا
امکان تمهیداتی بیش از آنچه انجام شد وجود داشت؟
کوتاهی
در اجرای کدام بخش رخ داد؟
به
نظر نگارنده، پاسخ روشن است:
تمهیداتی
بیش از این عملاً ممکن نبود.
با
مقایسه با سالهای پیش نیز تفاوت بنیادینی دیده نمیشود. ماهیت رویداد ورزشی اقتضائات
خاص خود را دارد و نمیتوان آن را از هویت واقعیاش جدا کرد.
از
سوی دیگر، تعطیلی نیز علاج نیست؛ نه درست، نه عقلانی و نه سازنده.
تعطیلی
فقط ترس مشترک تولید میکند، در حالی که جامعه نیازمند فهم مشترک است.
راهحل
واقعی، نزدیککردن تدریجی استانداردهای حاکمیتی و عرف اجتماعی است؛ نه از مسیر تنش،
بلکه از مسیر گفتوگو، تدبیر و سیاستگذاری واقعبینانه.
جامعه
متعالی و تمدنساز از دل تعامل سازنده دولت و ملت بیرون میآید؛
تعامل
نه با تعلیق و تهدید، بلکه با اعتمادسازی، شفافیت و به رسمیت شناختن واقعیتهای اجتماعی.
رویدادهایی
مانند ماراتن کیش میدان تمرین همین تعاملاند؛ نه تهدیدی برای آن.