۱. مدیریت
آرامش قبل از مدیریت بحران
هر بحران بیرونی، نخست در
ذهن و روان افراد اثر میگذارد. مدیران اقتصادی باید پیش از هر تصمیم اجرایی، به عنوان
نقطه اتکای روانی مجموعه خود عمل کنند. رفتار، زبان بدن و تصمیمات مدیر در دوران تنش،
بیش از هر دستورالعملی میتواند احساس امنیت، ثبات و انگیزه را در کارکنان تزریق کند.
اینجا دیگر فقط با ترازنامهها
مواجه نیستیم؛ با انسانهایی مواجهیم که منتظرند ببینند مدیرشان چطور میایستد. آرامش
او، آرامش مجموعه است.
۲. نیروی
انسانی؛ گنجی که باید حفظ شود
در شرایطی که تقاضا افت میکند،
هزینهها بالا میرود و درآمد کاهش مییابد، نخستین وسوسه برخی مدیران، تعدیل نیرو
یا کاهش دستمزد است. اما این نگاه کوتاهمدت و خسارتبار است.
نیروی انسانی آموزشدیده،
وفادار و با تجربه، گرانبهاترین سرمایه در صنعت گردشگری و خدمات است. حفظ آنها نه
فقط وظیفه اخلاقی، بلکه یک سرمایهگذاری بلندمدت است که در دوران بازگشت رونق، برگ
برنده شما خواهد بود.
پیشنهاد مشخص در این شرایط:
•اجرای طرحهای دورکاری محدود
•استفاده از مرخصیهای توافقی
•پرداخت حقوق بهصورت پلهای
با شفافسازی
•کاهش فشار کاری و در عین
حال افزایش جلسات انگیزشی و آموزشی
۳. هوشمندی
در مدیریت هزینهها و مصرف منابع
در نبود چشمانداز روشن،
مدیر موفق کسی است که نگاه «توسعهمحور در بحران» دارد. کنترل هزینهها نباید به معنای
توقف کامل فعالیت باشد. بلکه باید با تحلیل دقیق ساختار هزینه، شناسایی گلوگاههای
پرهزینه، مذاکره با تأمینکنندگان و مدیریت مصرف انرژی، مجموعه را برای عبور از دورهی
رکود آماده کرد.
در جزیرهای مانند کیش که
وابستگی به پروازها، گردشگران و تأمین منابع بیرونی بالاست، ضروریست تا هزینههای
آب، برق، گاز، اقلام مصرفی، ترددها و جلسات به شکل حداقلی ولی مؤثر بازتعریف شود.
۴. تعامل
با نهادهای حاکمیتی برای حفظ جریان گردشگری
در شرایط خاص امنیتی، ضروریست
نهادهای تصمیمساز دولتی و حاکمیتی نیز درک درستی از اهمیت گردشگری بهعنوان بازوی
اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشند.
مدیران بخش خصوصی باید مطالبهگر
باشند:
•تعویق یا تقسیط مالیاتها
و عوارض
•بخشودگی جرائم بیمه و مالیاتی
•ارائه بستههای حمایتی برای
حفظ اشتغال
•کاهش تعرفهها و هزینههای
انرژی
این حمایتها، نه لطف، بلکه
یک سرمایهگذاری ملی برای حفظ بدنه اقتصاد پویا در کشور است.
۵. بازتعریف
استراتژی برند در دوره بحران
برندهای اقتصادی بزرگ در
جهان، در بحرانها متولد شده یا تثبیت شدهاند. اگر امروز گردشگر کمتر شده، میتوان
از این زمان برای تقویت آموزش کارکنان، بازسازی زیرساختها، تعریف هویت تازه برند،
یا طراحی کمپینهایی برای دوران بعد از بحران بهره برد.
برنامهریزی برای دوران پس
از بحران، نشانهی بلوغ فکری یک مدیر اقتصادی است.
در پایان…
جنگ، رکود و بحران شاید ماشین
اقتصاد را کند کنند، اما این مدیران جسور، آرام و آیندهنگرند که موتور آن را دوباره
روشن میکنند.
ایران، کشوریست که بارها
و بارها از دل بحرانها برخاسته؛ به شرط آنکه مدیرانش، نه تنها اقتصاد، که روح و انگیزه
سازمانشان را نیز مدیریت کنند.
مدیریت بحران، مدیریت انسانهاست.
و در این میان، مدیرانی که اول انسان میمانند، قهرمانان واقعی اقتصاد خواهند بود.